رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
داستان کوتاه رویای واهی

داستان کوتاه رویای واهی به قلم م.طالع (سرنوشت) #رویای_واهی   به نام خالق هستی... امروز هم مثل همیشه  بعد از کلی برنامه ریزی و مشکلات پایان ناپذیر  خواستم با عشقم خلوت کنم و توی کافه‌ی نزدیک خونه قرار گذاشتم. نازنین خودش به کافه رفته بود و من هم مستقیم بعد از تمام شدن کار ضبط آهنگ جدیدم مستقیم از استدیو سمت کافه رفتم. این بهترین بهونه برای حل کردن دلخوری‌های پیش آمده‌ی این چند وقت اخیر بود. آخه جدیدا نازنین به خاطر مشغله‌ی کاری من و ...

  • 1895 روز پيش
  • علی غلامی
  • 984 بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه عشق یواشکی

داستان کوتاه عشق یواشکی به قلم م.طالع(سرنوشت) به نام آفریننده‌ی حس ناب عشق عشق یواشکی ❤ امروز هم مثل تمام روزهایی که از زندگی لعنتی و روزهای تکراری خسته شدم توی کتابخونه نشستم و خودم رو با نوشتن سرگرم کردم. خیلی وقت بود که داشتم به جای نوشتن الکی نت گردی می‌کردم و تا می‌خواستم صفحه‌ی تلگرامم رو ببندم پیامی توجهم رو جلب کرد. - سلام - میتونیم با هم آشنا بشیم. جواب دادم. - سلام، شما که نوشت یک دوست. هر چی پیامک بازی می‌کردی جواب می‌داد. تا اینکه ازش اسمش ...

  • 1917 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,202 بازدید
  • ۳ نظر
داستان کوتاه غرور شکسته

داستان کوتاه غرور شکسته به قلم  م‌ طالع(سرنوشت) به نام خدایی که عشق را آفرید و شیرین ترین لذتش درد شد. مثل همیشه روی یکی از میزهای کافه نشستم و به افراد دور و برم که با عشق با یک ‌دیگر حرف میزنند و یا با فرزندانشان عاشقانه لحظات را سپری می‌کنند. نظاره‌گر هستم. سینا قهوه را روی میز و مقابلم می‌گذارد. - تقدیم به دختر خاله‌ی گلم. مثل همیشه تلخ تلخ. چشم از خانم و دو کودکی که با اشتیاق با مادرشان حرف میزنند ...

داستان کوتاه عشق مجازی

داستان کوتاه عشق مجازی به قلم زیبای سرنوشت(م.طالع) عشق مجازی   پیش بینی نکن چه قرار است بشود. عشق مثل هواشناسی نیست... عشق یهویی می‌آید... یهویی میبارد... یهویی درگیرت می‌کند... حتی بدون اینکه لحظه ای فکرش را بکنی... اصلا عشق یعنی همین یهویی آمدن ها و یهویی تنها شدن ها. بله عشق یعنی همین یهویی اتفاق افتادن ها.   عشق مجازی...     باری دیگر هم گوشی را میان انگشتانم می‌چرخانم و وارد دنیای مجازی می‌شوم. دوباره مثل همیشه جست‌و‌جو را زده و نام حک شده بر قلبم و ذهنم را وارد می‌کنم. باز هم شاهد ...

  • 2019 روز پيش
  • علی غلامی
  • 7,293 بازدید
  • ۱۳ نظر
داستان کوتاه قافله‌ ی عشق

داستان کوتاه قافله‌ ی عشق م.طالع ( سرنوشت) قافله‌ی عشق   باز‌مانده‌ام... آری، بازمانده‌ام از قافله‌ی عشقی که بار سنگینش کمرم را خم کرد.   مقابل آینه ایستادم و پیراهن شب مشکی رنگم رو توی تنم صاف کردم. آرایش صورتم تضاد جالبی رو با رنگ لباسم و دل داغ‌دارم ایجاد ‌کرده بود. لبخندی نثار چشم‌های غم‌زده‌ام کردم و رژ لب قرمز رنگم رو دوباره روی لب‌هایم کشیدم. امشب قصد داشتم زیبا‌ترین دختر مجلس باشم و دل عشقم برای هزارمین بار بلرزه و افسوس بخوره که چرا تنهام گذاشت. با ...

داستان کوتاه زیبای یغماگر احساس

داستان کوتاه یغماگر احساس به قلم م. طالع (سرنوشت)   به نام خالق احساس به نام خالق عشق به نام خالق احساسِ عشق دوباره ذره ذره ی وجوم عشق نافرجام تو را فریاد میزند. دلتنگی تنها واژه‌ایست که این روز‌ها دلم فریاد میزند. آری دلتنگم، دلتنگ خاطرات شیرینی که در عین شیرینی، تلخ ترین حس دنیاست در کام زهرآگین من. باز طبق روال این چند وقت اخیر پشت میز کارم نشسته‌ام و یاد گذشته حاکم بر قلبم و ذهنم شده. باز هم هجوم خاطرات تلخ و آزار‌‌دهنده‌ی گذشته قرار ...

داستان کوتاه و زیبای طنین باران

داستان کوتاه طنین باران طنین باران... به نام یگانه معشوقه هستی. قسم به همان معشوقی که عشق را آفرید. آری عشق را یافته‌ام. همان عشقی را که در چشم‌های همچون ماهت خانه کرده بود و با دیدنش نورانی کرد زندگانی سرد و بی‌روحم را. روی نیمکت چوبی کنار ساحل نشسته‌ام و به زلالی و آرامش آب خیره شده‌ام. آرامشی که همیشه برایم آرام بخش بود و پر‌معنا. آرامشی دور از دغدغه‌ها و دل‌تنگی های روز‌مره. آرامشی که همیشه روح نا‌آرامم رو به اوج آرامش می‌رساند. دوباره هوای دلگیر پاییزی و ...

  • 2073 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,027 بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه و زیبای صدای عشق

داستان کوتاه صدای عشق به قلم زیبای م.طالع(سرنوشت) صدای عشق... گفتم گر ببینمش درد اشتیاق کم شود، دیدمش و مشتاق تر شدم. بی حوصله تر از همیشه لباس های سر تا پا مشکی ام را می پوشم و از آیینه رو به رو به دخترک تنها و خسته ای چشم نیدوزم که از همه‌ی دنیا دل خسته تر و تنها تر هست. از خانه ای که برایم این روزها جز قفس حکم دیگری را ندارد، بیرون می‌آیم و تا سر کوچه زمزمه کنان  به راهم ادامه ...

  • 2089 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,025 بازدید
  • ۲ نظر
داستان کوتاه و زیبای کافه عشق

داستان کوتاه کافه عشق به قلم زیبای م.طالع(سرنوشت) کافه عشق...   چشمان خمارت، رازیست... که، تا به ابد در دل من می ماند.   می نویسم، با قلبی پر از یاد تو... با قلب شکسته، قلم در دست می گیرم. می نویسم از دل پر درد و تنها... از روز های رقت انگیز  بی تو بودن. می نویسم بر لوحه ای از قلبم، خاطرات شیرین چند روزه ات را. آری، به جرأت می گویم: می نویسم از تنها گناهم... گناهی به نام عشق. طبق عادت همیشگی باز هم روزنامه به دست روی کاناپه ی ...

  • 2089 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,724 بازدید
  • ۲ نظر
درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.