داستان کوتاه شما آقای؟
به یاد تو ای دوست ترین"
داستان کوتاه: شما آقای؟...
به قلم: غزل داداش پور
کپی از اثر اکیدا ممنوع!!!آغازین:
هوای خانه خفقان بود.
مرد روی سرامیک های سرد نشسته و پاهایش را در شکمش جمع کرده بود.
مبل ها برایش حکم کوره ی آتش را داشتند.
تابلو هایی که با عشق و علاقه روی دیوار ها نصب کرده بود حال برایش دهان کجی می کردند.
باران بود, طوفان بود, سیل بود...
اشک نمی آمد، بغض نمی آمد، عربده نمی آمد... تنها سکوت بود؛ خاموشی!
آرام و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.