داستان کوتاه در اعماق تنهایی چوب را داخلِ آتش انداخته و با چوبی بزرگ و دیگر، هل اش می دهم در اعماقِ آتش تا کاملا بسوزد.. کاری که هومن با من کرد، دقیقا چهار سال و شش ماه و هجده روز پیش! همین مردی که الان روبرویم نشسته و به صورت ام ذل زده! برگشته.. حالا برگشته، بعد از اینکه من تنهایی و بغض و درد رو کنار گذاشتم برگشته! لب هایِ خشک شده امو از هم باز کرده و می پرسم: _ تا حالا ...

• 
  دلنوشته سخت است
• 
  دکلمه صوتی عشق بی فروغ
• 
  دل نوشته کافه
• 
  دانلود رمان عاشقانه کام تلخ دلدادگی
• 
  دل نوشته تو
• 
  دکلمه صوتی و زیبای عاشق یا فارغ کاری از فاطمه شفیع زاده

• 
  عشق و آبرو
• 
  هاریکا
• 
  تاوان اشتباهم
• 
  دیوانه شدم برگرد
• 
  نقاشی احساس
• 
  قلب مشکی
• 
  لعل رخ یاس
• 
  زمهریر پگاه

• کانال رمانکده
• دانلود بانک رمان
• دانلود رمان های عاشقانه