داستان کوتاه به سمت خدا
بسم الله الرحمن الرحیم همه چی از اون شب شروع شد.اون شب مثل همه ی شب ها نبود,ماه پشت ابرها مانده بود. حس نزدیکی به خدا را داشتم, یه حس خیلی قوی حسی که منو مجبور به بستن یه عهد کرد که اون عهد زندگی منو تغییر داد.الهی در تاریکی گناهانم گم شده ام به یک دست آویز و یک تکیه گاه نیاز دارم.سردرگمم بین دوراهی سستی و خوب بودن. می دانم تکیه گاهم کیست اما کمی ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.