داستان کوتاه پدر برگرد نوشته آریانا عاشوری زاده
پدر برگرد
نویسنده آریانا عاشوری زاده
در شهر کوچکی که همه ی افراد باهم دوست و مهربان بودند و به یکدیگر نیکی می کردند دخترک نازی چشم به جهان گشود، دخترکی که چشمانش به رنگ اقیانوسی پهناور آبی بود موهایش از آغاز تولد همانند افتابی تابان بلوند بود هرکس به چشمانش خیره می شد در دریایی عمیق غرق می شد، اما از بدشانسی، این دختر مادر نداشت دکتر ها مجبور شدند او را به دنیا ...
داستان کوتاه عاشقی شهامت میخواهد به قلم عطیه شکری
به نام خدا
نام اثر: عاشقی شهامت می خواهد
به قلم: عطیه شکری
- بعد از انجام کارت یه راست برگرد پاسگاه سر پستت!
پرونده را از دستم گرفت اما قدم از قدم برنداشت. موشکافانه نگاهی به چشمان فراریش انداختم و با جدیت پرسیدم:
چرا وایستادی؟ برو دیگه!
بالاخره دلش را به دریا زد و پر استرس خواسته اش را به زبان آورد:
جناب سرگرد اجازه می دید یه امروز رو بعد از کارم مرخص شم؟!
نگاه پر غروری به ...
داستان جذاب و عاشقانه دیوانه به قلم آیدا میرمحمدی
-بسم الله الرحمان الرحیم داستان کوتاه " دیوانه" نویسنده: آیدا میرمحمدی در باز میشود و با باز شدن در،
دستانم که مشغول مرتب کردن کتاب ها هستند، از حرکت میایستند. باز هم روتین وار، آن عطر شیرین
حریصانه فضای مغازه را پر میکند. ناخودآگاه نفس عمیقی میکشم و ریه هایم را پر از بوی عطر میکنم و باز
با صدای این پاشنه های یک جفت کفشی که به سراغم میآیند، نفس کم میآورم. باز هم ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.