داستان کوتاه راهروی تاریک
تموم تنم از خط نگاهت میشه مثل یه تیکه یخ که نمیتونه حرکت کنه.
ماتِ مات نگاهم میکنی و پلک نمیزنی.
تو مات شدی و من کیش.
لاستیک ها کشیده میشن و آسفالت خط خطی...
داستانک هـمه چـیز و هـیچ چـیز
داستان کوتاه فرشته بی بال
داستان کوتاه ساحرهی پنهانی
داستان کوتاه روی پای خودت باش
داستان کوتاه پدر برگرد
قسمتی از داستان
نگاه کن!
باز صدای بارون میاد، میشنوی؟ بوی نمِ خاک از تو باغچهی کوچیک کنار پنجره پیچیده تو اتاق. اون جایی که هستی خاکی هست ...
داستان کوتاه بادکنک صورتی نوشته فائزه تاجیکی
گاهی چون پیچکی در خود گره می خوری...در محاصره ی دشمنی شبیخون زده به نامِ خاطره!
برخی خاطره ها، روحت را عذاب می دهد.
شده که خاطره ای روحت را شکنجه کند؟
آنقدر از خاطراتت بترسی که پلک روی هم بگذاری تا نبینی، چیز هایی را که یادآور آنهاست...مثل نوشته ای، پیراهنِ مشابه ای!
شده که خاطره ای، خون را در شریانت، منجمد کند و تو باز هم پلک نگشایی؟
آنوقت، دلت می خواهد، خاطره ای خوش، بیاید و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.