داستان کوتاه تنفس سیگار
با کرختی تکان آرامی خوردم، تنم کوفته بود و احساس خستگی تمام وجودم را دربر گرفته بود. دستم را روی تشک کشیدم تا گوشی همراهم را پیدا کنم اما نبود! چشمهایم را به سرعت باز کردم که دردی موذی در سرم پیچید، دردی مانند برخورد صاعقه با تکتک نورونهای مغزم. انتشار درد باعث شد چشمانم را ببندم که صدای لطیفی گفت: به هوش اومد!
دستم را بلند کردم تا روی چشمانم بگذارم که با حس سوزش شدیدی «آخ»ی ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.