دیالوگ ماندگار رمان تاوان دخترانگی هایم
- نگفتی؛ چرا حالت خوب نیست؟
دستی به موهام کشیدم و گفتم:
گیر دادی ها آرشا.
لبخندی زد و سکوت کرد که باعث شد کمی دست دست کنم و با دو دلی بگم:
- خب... خب آرشا دلم گرفت.
- دلیل گرفتن دلت چی بود آوا؟
چند قدم ازش فاصله گرفتم و زمزمه کردم:
- تو جمعتون تنها بودم، خیلی ام تنها بودم...
- چه جالب! برای این موضوع دلت گرفت؟
با تکون دادن سرم حرفش رو تایید کردم و به شهر و چراغ ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.