دلنوشته تولد
میگفت جایت در همه دنیایم خالیست !
نبودت تکه تکه شادی هایم را به تاراج بُرده است.
نمیدانست به اندازه همان تکه تکه ها هر روز بیشتر از قبل افزوده میشود به اندوه های با وفای من.
وقتی که مسیر رفت و آمدمان تا ابد
مسدود است و چاره ای در آستین روزگار نیست...
سَرم را تکانی میدهم و به سرعت پلک میزنم تا قطره اشک سمج با خیال آسوده راه نگیرد برگونه تبدارم!
و بعد شعله شمع آب شده روی کیک را که ...
دلنوشته نمی دانم
نمیدانم شاید ما برای همدیگر معرکه نبودیم
شاید بهتر و زیباتر و انسان تر از ما
برای همدیگر پیدا میشد
اما دستِ کم یک چیز را خوب میدانم!
با بودنمان، نه جای خالی ای بود و نه ابراز وجود این همه فاصله
که امروز، هر لحظه ما را با رنگ حسرت درآمیخته اند ...
#نگین_باقریان
مصاحبه با نگین باقریان
۱_بیو گرافی کامل جهت هر چه بهتر شناخته شدن شما :
نگین باقریان. ۳۲ ساله. مجرد و ساکن تهران
۲_انگیزه ی شما برای نوشتن چیست؟
کلا بحث ادبیات، نوشتن و هنر از کودکی در خونم و وجودم بوده
تا این سنی که هستم و در هر سنی به شکلی در من ظهور پیدا کرد
. گاهی در شعر گاهی داستان گاهی در دلنوشته، گاهی تئاتر و گویندگی و ...
۳_از چه سنی شروع به نوشتن کرده اید؟
قدیمی ترین خاطره ای که به نوشته ...
دلنوشته ته تغاری ناز پرورده پاییز
و آذر
ته تغاری ناز پرورده پاییز
به سان شراره ای از آتش است که از پشت دیوار نامرئی خورشید
شعله میکشد پرشور و درغروب سومین فصل طلایی سال
قدم بر زمین و زمان می گذارد ...
#نگین_باقریان
[caption id="attachment_12601" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته ته تغاری ناز پرورده پاییز[/caption]
دلنوشته یاد دوست
یاد دوست شبیه یک فنجان
چای داغ و خوش رنگی ست
در دقایق دلگیر غروب .
عطرش غوغا به پا میکند
آنهم در جمعه ای یخ بسته و بی رنگ
که پشت پنجره بخار گرفته اتاقت نشسته ای و قلبت را
سردی فاصله های بی مهر
لرزانده است
و هر جرعه اش انگار جانی تازه میبخشد بر
خاطرات خوش آن روزهای بی تکرار.
همان دَم از میان کوران رقابت غم و دلتنگی ها،
به تبسمی دوباره میتپد قلبت گرم و آرام ...
#نگین_باقریان
[caption id="attachment_12570" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته یاد دوست[/caption]
دلنوشته هوای دل
[caption id="attachment_11186" align="alignnone" width="300"] دلنوشته هوای دل[/caption]
به هوای دل آشنای محبوبش از آن دورها آمد...
بی خبر از آنکه دل او
سالها پیش، در شبی لرزیده بود
به سان گسلی بی قرار
برای برگبار بی کسیِ پاییز
و حالا، پشتوانه مهری نداشت...
نگین باقریان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.