دلنوشته سنگلاخ غممسیر سختی بوداز این همه همواریکی کشاند ماه را به سنگلاخ غم!کدام غروب راخورشید میرفتبه تبعِ لبخند؟!من که شنیدم، با زور میرفت!در یا میگفتاین راز پنهان در اشک مهتاب!میگفت مهتاب خوابش نمیبُرددیدار میخواست!کو گندم شهر؟!پنهان چه جایی است؟ دست کدام دشت؟تا صبح گر بیدار باشممیبینم او را، در این گذر؟اینجا سکوت و خواب چشمهرقص درختان، آواز باراندستی که با زور فردایِ فردافردا و فردابازهم فرداچنگ میزد شمع سحر راتنها جواب بود!انکار تقدیر انگار خواب بود!مهتاب تا صبح بیدار ...
برگ سوم از ردپاهایی مبهم خاطرات نوشته مهدیه سعدیبرگ اول این مجموعه داستان رو هم میتوانی از لینک زیر مطالعه فرمائید[irp posts="21063" name="داستان کوتاه ردپاهایی مبهم در خاطرات پاره پاره"]برگ دوم این مجموعه داستان رو هم میتوانی از لینک زیر مطالعه فرمائید[irp posts="21313" name="برگ دوم از ردپاهایی مبهم خاطرات"]برگ سوم کجا گمش کردمردپاهایش را دنبال کردم. مثل الان که نمی دانم مقصد ذهنم کجاست؟هرچه نزدیک تر می شدم، خاطرات بیشتر برایم تداعی می شدند. از خیابان تنگی که به مسجد ...
داستان کوتاه او یک دیوانه نیست به قلم مهدیه سعدیبرگ دوم از مجموعه داستان ردپاهایی مبهم در خاطرات پاره پارهبرگ اول این مجموعه داستان رو هم میتوانی از لینک زیر مطالعه فرمائید[irp posts="21063" name="داستان کوتاه ردپاهایی مبهم در خاطرات پاره پاره"]سخن نویسنده :و قبل از شروع مقدمه باید بگم که :ایده نوشتن این مجموعه با ورق زدن یه دفتر خاطرات به ذهنم رسید . خاطراتی پر از ابهام و پر از غصه و پر از قصه !دوست داشتم از اون ...
داستان کوتاه ردپاهایی مبهم در خاطرات پاره پاره به قلم مهدیه سعدی🍃🌸 بسم تعالــے 🌸🍃دوستان قبل از شروع لطفا متن پیش گفتار و سخن نویسنده رو حتما بخونید ....پیش گفتار :خاطرات [ دل گذشت ] احوال ما هستند . با هر نفسی که می کشیم یک خاطره ثبت می کنیم .اتفاقاتی که رخ داده و آنچه پیش روی ماست زمینه ای برای ثبت یک خاطره بودند و خواهند بود !دیروز که تو خندیدی، خاطره ای در دل من ثبت شد ...
دکلمه صوتی غریب آشنا با صدای الناز شاهملکی و به قلم مهدیه سعدیدر من از من یک غریب آشنا جا مانده استیک پرستو , یک مهاجر , باز تنها مانده استکوچ نزدیک است ولی شوقی برای کوچ نیستاین غریبه در قفس در گیر فردا مانده استشوق پرواز پرستو ها به سوی آسمانچشم های او به عشق ماه بالا مانده استاز خیال رخ مهتابی ماه دل باخت شهرهم نبرد شهر در بند باز رسوا مانده استیک جهان در پی خورشید می ...
داستان کوتاه بسیار زیبای ریشه های انتحار به قلم مهدیه سعدیبسم تعالی" مقدمه "کوچه ای بی انتهادر پس تقدیر شوممن نگاه منتظر دوختم به این بی راهه هاسخت است باور کنمباختن تا انتحاربردش این انتحارشعر:مهدیه سعدی**************************" ریشه های انتحار "هوا سرد بود و سوز سردی می آمد .یک دوشنبه در دل زمستان !سکوت کوچهء نسبتا طولانی ای که بیشتر اوقات شاهد قدم های خسته اش بود و آن صدایی که از حرکت باد در میان شاخ و برگ درختان پژواک ...
دلنوشته صبحدمصبحدم رنگ شب است وقتی نگاهی نیستشتو که باشی می شود جان دادوالا نیست عرش#مهدیه_سعدی[caption id="attachment_13546" align="aligncenter" width="297"] [/caption]
دل نوشته پروانه ای رقصانتو چون پروانه ای رقصان میان باغ گلهاییو من صیاد چشمانتکه هر دم آرزوی دیدنت دارم[caption id="attachment_12902" align="alignnone" width="300"] دل نوشته پروانه ای رقصان[/caption]مهدیه سعدی
دکلمه صوتی فرض کندکلمه صوتی فرض کن به گویندگی الناز شاهملکی و به قلم مهدیه سعدی [caption id="attachment_12749" align="aligncenter" width="450"] [/caption] [playlist images="false" ids="12750"]درصورت تمایل به همکاری با تیم صوتی سایت رمانکده نمونه کار یا دکلمه خودتون رو به ای دی تلگرامی زیر ارسال کنید : @ROMAN_ADMIN
دل نوشته چند لحظهمن و چند لحظه سکوت کافیست !تا ما شویممن و تنهایی من ...!مهدیه سعدی[caption id="attachment_11789" align="alignnone" width="300"] دل نوشته چند لحظه[/caption]
دکلمه صوتی گریز از تنهاییداستان صوتی گریز از تنهایی به گویندگی مریم عزتی پور و به قلم مهدیه سعدی [playlist images="false" ids="11313"]دانلود تمامی دکلمه های مریم عزتی پور :Www.romankade.com/tag/مریم-عزتی-پور درصورت تمایل به همکاری با تیم صوتی سایت رمانکده نمونه کار یا دکلمه خودتون رو به ای دی تلگرامی زیر ارسال کنید : @ROMAN_ADMIN
دانلود رمان دست نوشته تقدیرنوینسده : مهدیه سعدی عضو انجمن رمان های عاشقانهژانر: #عاشقانه#اجتماعیتعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۸۴۶ مقدمه :صدای خسته دربادم...نوایی نیز غمالودم...به ساز غم نوازم من...چرا که غم نوازم من...گهی ابرم...میبارم...گهی شمعم که میسوزم....در این بمبست تنهایی و این سوز شب مرگم بدون یار میمیرم ....فقط باد است که اینجا میزند پرسه...مرا اغوش باد کافیست که گیرد دست سردم را...ولی او نیز غمگین است...صدای مرگ اورده...صدای مرگ هر لحظه مرا اغوش میدارد...بگوید زندگی کافیست...به پایان دم مرگ ...
yaldaمن عاااااشق نوشته های خانم بهمن زاد هستم، امیدوارم این نویسنده ی خوش ایده رو توی...
Faسلام و درود خدمت شما نویسنده ی عزیز ..خسته نباشید بزرگوار تعریف رمان شما رو زیاد...
یه بنده خداسلام و درود به شما نویسنده ی عزیز..خسته نباشید.. تعریف رمان شما رو زیاد شنیدم و...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.