داستان کوتاه عفریت عشق از فاطمهاسماعیلی#عفریتعشقنگاهم را به چشمان نوزاد در آغوشم میدوزم و صدای گم شده در خاطراتم در سرم میپیچد و من را مسافر گذشته میکند.- کاش چشمهاش شبیه تو باشه!خودم را بیشتر در آغوش مردانهاش میچپانم و بیتوجّه به ترخ و تروخهای آشپزخانه که دیگر سرسامآور شده است، با بغض میگویم: ممنون که تنهام نمیذاری!مکثی میکند و خوب میدانم که حواسش پرت صداهایی است که همیشه با عشق ورزیهایمان اوج میگیرند.موهایم را نوازش میکند؛ سرش را نزدیکتر ...
دانلود رمان تومور عشقشاید دلدادگی هم مانند تمام مرضهای دنیا، برای هر کسی اول از همه برههی انکار داشته باشد اما در دنیای منی که از درد و مرضهای قطار شدهی سرنوشتم سِر شدهام، همه چیز ممکن است، همه چیز!اصلاً فکر بد نکردنهایم تا به همین جا، آن هم در اوج بیقراریهایم، زیادی پوست کلفت بودنم را نشان میدهد.درست است؛ من! عاتکه فاخته! دختر ناخواستهی به قول مادرم، فتوکپی پدر همیشه پای منقلم...فتوکپیای که از اصلش بیزار است...از اصلی که ...
کیانا جان منتظر جلد سومت هم استم بسیار عالی بود...
اعتبار سنجی سایت
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.