رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دلنوشته رابطه

دلنوشته رابطه وقتی رابطه ای را تمام می کنید با هر اسمی که هست چه دوستی... چه زندگی... همه پل های پشت سرتان را خراب نکنید.. حرمتها را نگهدارید.... همیشه چیزهایی برا جا ماندن هست ... آهنگی... عکسی... نوشته ای... خاطره ای... شاید یک روزی دلتان خواست بروید آنها را بردارید... شاید دلتان خواست برگردید و بمانید ... #علی_کیا

دلنوشته دنیای عجیبی شده است

دلنوشته دنیای عجیبی شده است دنیایِ عجیبی شده است ! ما مثل دومینو می‌مانیم من به تو ضربه می‌زنم ! تو به من ! آن به تو ! تو به آن! برای هریک از آدم‌های زندگیمان تاریخ انقضا مشخص کرده ایم! اوایل خودمان را در زندگی کسی پررنگ می‌کنیم بعد از آن که آن‌هارا دل بسته کردیم کم کم رنگ عوض می‌کنیم ، کم رنگ می شویم! ضربه می‌زنیم و نابود می‌کنیم! آدم‌ها را مثل عروسک خیمه شب بازی در دست می‌گیریم و آن ها را ...

دلنوشته این شب ها

دلنوشته این شب ها این شب ها که یلدا نزدیک است دلم به حال پاییز کمی میسوزد... پاییز فصل مظلومیست...عاشق ‌و شوریده ی دخت بلند شب ها...گیسو کمند و بلند قامت تمام سال...یلدایی که عجیب زیباست و دلربا... اما غمگینی قصه میدانی چیست؟؟ پاییز مظلوممان..باید خودش را تمام کند تا یلدا بیاید...بعد درست در ساعت عاشقی اش یلدا را با دستان خودش به زمستان بسپارد.... پاییز عاشق درد دیده ایست...دلم به حالش خیلی میسوزد...برگ هایش را میریزد تا تمام شود و یلدایش بیاید...باران میبارد تا ...

  • 1620 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,554 بازدید
  • یک نظر
دلنوشته امشب

دلنوشته امشب امشب باز هم حرف های مرده را برق انداختم از تو گفتم و درد را به جان انداختم حرف های ملال آور را در چشمان مادر انداختم تو دردی و برای درمانم مسکنی بالا انداختم تو جلد ساده ی تکرار دردها بودی رضوان را برای تکرار دردها بیرون انداختم #راضیه_کرم_پور

دلنوشته دوست داشتنت

دلنوشته دوست داشتنت گاهی دلت می‌خواهد در همهمه‌ی سکوت درونت گم شوی! در دریای تهیِ افکار غرق شوی! گاه می‌خواهی با آواز بی صدای دلت زمزمه کنی و شعری بی آهنگ بخوانی... گاهی دلت می‌خواهد ذهنت، پُر از خالی شود و به هیچ فکر کنی، بدون دغدغه... دوست داری در سیل پر خروش افکارت، قطره‌ای، ذره‌ای و مثقالی آرامش آن هم از نوع بی چون و چرایش بیابی، اما افسوس که این کار چون به دنبال سوزنی در انبار کاه گشتن است. البته اگر سوزنی وجود داشته باشد! می‌دانی... گاهی دلت می‌خواهد ...

دلنوشته فقط عاشقم شو

دلنوشته فقط عاشقم شو بمون!! هروقت سرد شدم! نرو!! هروقت بد شدم! بغلم کن!! هروقت تنها شدم! نوازشم کن!! هروقت بغض داشتم! بوسه‌بزن رو پیشانی‌ام!! هروقت دلگیر شدم! صدایم کن!! هروقت کلافه بودم! هرچند من با وجود تو، نه سرد میشم، نه بد میشم نه تنها میشم ،نه بغض میکنم،نه دلگیر میشم و نه کلافه!! تو فقط...فقط...فقط چی؟ آهان!!عاشقم شو!! آری عاشقم شو!!تو فقط عاشقم شو!! روزی هزار بار هم عاشقم بشی کم هست!! تو تمام منی،بهت،به بودنت به عاشق شدنت شدید نیازمندم!!   ✍️#ا_اصغرزاده[آسمان]

دلنوشته پدرم خدای احساسم

دلنوشته پدرم خدای احساسم یتیم بودن درد دارد دیگر، نگاه خیره ی پر افسوس دیگران چه؟ کسی میان آشفته بازار دلت، قاب عکس پدرت را نمی بیند که هر روز رویش را دستمال می کشی تا مبادا غبارِ زشتی های ناخواسته، نگاهش را برنجاند؛ حتی میان همان چاردیواری کوچکِ اسیر شده در وجودت... این شب ها مدام بالا و پایین می پری، تا شاید یکی از همین خوب های دل شیشه ای، تو را پر رنگ تر ببیند. تو را بیشتر ببیند و بداند ...

دلنوشته عشق شیرین و تلخ من

دلنوشته عشق شیرین و تلخ من سخن از عشق که میشد؛ بی پروا ،می خندیدم. از دوستانم ،شنیده بودم : (که عشق،بسی شیرین و تلخ است) از عشق فراری بودم،نه اینکه نخواهم ، عاشقی کنم ،نه! ولی از تناقض میان تلخ و شیرینی اش می ترسیدم. شیرینی اش را دوست داشتم ،ولی از تلخی اش هراس داشتم،آخر به چشم می دیدم ؛ کسانی را که در آرزوی وصال یارشان،جان می دادند. چند شبی بود ،هنگام خواب با فکر و خیال تو ،به سر می بردم، تا خواب هایم سراسر غرق ...

دلنوشته جنگ

دلنوشته جنگ اسیری به جای مانده از جنگ ، محکوم به ابد و یک روز ! التماس می کند که منِ جا مانده از خویش را به من بازگردانید ! درست کمی آن طرف تر ، پشت درهای بسته ، زندان بان تقلا می کند برای زندگی ! نفس فرو می رود و دیگر برون نمی آید . سرفه ، سرفه ، خون و شاید کمی هم مرگ !.. #الناز_ث

دلنوشته قدر مطلق

دلنوشته قدر مطلق من، همان پیرمرد عبوس و غمگین، اکنون گوشه‌ای از این کره‌ی خاکی نشسته‌ام! باخود زمزمه می‌کنم: من، هیچ‌کس مثل من، تورا دوست نخواهد داشت! من، من، همان عاشق خنده‌های دلبرانه‌ات! تو، تو، همان معشوقه‌ی نازک نارنجی من! من، من، همانی که هر روز چین و چروک‌های صورت چون فرشته‌ات را می‌شمردم و عمر خودم را وصله‌ی وجود آرام‌بخشت می‌کردم! تو، تو، همانی که جوانی‌ت را به پای من ریختی و تکسین دردهای بی‌درمانم بودی! من، من، همان کودک بی‌تابی هستم که بهانه‌ات را می‌گیرد؛ بهانه‌ی باهم بودن‌مان را. تو، تو، همان گهواره‌ی خواب‌آور ...

دلنوشته اردیبهشت

دلنوشته اردیبهشت دوباره به من برگشتی این برگشتن برای من قداست خاصی دارد یادت هست ...؟!! یکی از همین روزهای اردیبهشت بود برای خداحافظی آمده بودی گفتی من آدم ماندن نیستم ... من هم گفتم برو .. تو ناراحت شدی چانه ات را گرفتم ،بالا آوردم خیره در زلالی چشمانی که مدتها بود غرقش شده بودم گفتم: گاهی با اصرار واجبار به ماندن ادمها آنها را ازخودشان هم میگریم چه برسد به خودمان چه برسد به رابطه ای که خیال میکنیم همیشگی است کسی که دلش به ماندن نیست بهانه زیاد پیدا میکند برای بودن نصفه نیمه اش .. نمیدانم این خودخواهی است ...

دلنوشته عشق گمشده

دلنوشته عشق گمشده در یک شب مهتابی زیر نور ماه نگاهم در نگاهت گره خورد و ناگهان دلم لرزید و چیزی درونش به صدا در آمد جوری که حتی یک نفس عمیق هم نمی توانستم بکشم، میخ نگاه گیرایت شده بودم و تو تنها کسی بودی که در آن لحظه درون قلبم نشستی. دعا کردم از کنارم رد نشوی و من تا همیشه تماشایت کنم. ناگهان آسمان ابری شد و ابرهای تیره جلوی نور درخشان ماه را گرفتند و چهره ی زیبایت در نظرم ...

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.