دلنوشته تیرگی ها و سیاهی هایخ زدن تنها زمان باریدن برف نیست! زمان سردی شدید هوا هم نیست.گاهی آنقدر در عمق تنهایی و افکار خودت غرق می شوی که آنوقت معنای عمیق سرما را می فهمی.می دانی جانم؟تنهایی یعنی همان یخ زدگی ولی به مرور...به خودت که می آیی می بینی قلبت آنچنان یخ زده، که با هیچ محبتی گرم نمی شود. حتی شنیدن قصه ی عاشقی دیگران هم، دل سیرت را، گرسنه ی، ذره ای مهر و محبت، نمی ...
دلنوشته کمبود خاطرهمن حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذای کم وسیگار زیاد.گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر رای به بستری شدنم داد.چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بایه نفر, من و دوست خوبم,تنهایی.#محمد_علیخانی دلنوشته ریاضیدلنوشته وقتی غم وجودت دلنوشته ...
دلنوشته چقدر سعی کردم بذارمت کنارچقدر سعی کردم بذارمت کنارشدم من مثل یه آدمی که باپای خودش داره میره سمت دارچشم بهم زدن زندگیم شد آوارخواستم که سرد بشم با تو با همهسخته بگم بی تو زندگیم غمهبی تو و چشمات زندگی شده وارونشدم یه ولگرد دیوونه ی داغونخنده هام محو شد دیدمت با اونخنده هاتو با اون جلو چشمام موندجا موند رد پاهات رو این دله منخسته شدم انقدر کردم گِله منچقدر چشمامو بستم روی کاراتتو هر شرایط همش ...
دلنوشته از بچگی از خون متنفر بودمیادمه وقتی بچه بودیم یه بار انگشتم به صفحه های کتابم کشیده شد و خون اومد،نمی تونستم نگاش کنم؛ تو برام با بستیش...بعدشم دلداریم دادی که سریع خوب میشه!بزرگتر که شدیم وقتی آقاجون از مکه اومد جلوش گوسفند کشتن؛ خونو که دیدم جیغ کشیدم...با دستات جلوی چشمامو گرفتی و گفتی هیچی نیست دیوونه! به این فکر کن که قراره یه کباب مشتی بخوری!چند سال گذشت و شنیدم دکتراتو گرفتی...وقتی بهت تبریک گفتم با خنده ...
دلنوشته زیبای مادرمادر همان خورشید تابان و درخشنده ی زندگیست که می گستراند مهر و محبت و گرمای وجودش را بر سرمان.مادر همان فرشته ی زمینی ست که با اشک هایمان اشک می ریزد و با شادی هایمان شاد می شود.همان که با بودنش زندگی را لمس می کنی، همان که با آغوشش بهشت را حس می کنی، همان که با نوازشش آرام می شوی.مادر یعنی لبخند خدایعنی عطر خوش مادرانهیعنی یک دنیا آرامش، یعنی مهرمادر زیباترین واژه ی جهان، ...
دلنوشته عاشقانه میدونی!کنار هم بودن این نیست که فقط حتما پیشت باشه و ساعت هی زل بزنی تو چشاش و هروقتم دلت خواست دستاشو بگیری و باهاش بری بیرون و خودتو غرق کنی توآغوشش و آروم شیگاهی وقتا میتونه عشق یه فاصله باشه و تو هم انقدر دلتنگ باشی که نتونی تو چشاش زل بزنی و دستاشو بگیری ولی وقتی میشینی ساعت ها تو اوج دلتنگی بهش فکر میکنی و با خیال بودنش، باهاش کل خیابونا و کافه های دنج ...
دلنوشته مراقب حرف هایتان باشیدمراقب حرف هایتان باشیدیک کلمه، یک حرف ،حتی یک واج کوتاه گاهی زلزله ای در زیر بناهای وجود میسازد،گاهی چنان کاری دست دل آدم می دهد،که باز سازی فرو ریخته های درون، از پس یک انسان بر نمی آید!تنها چیزی که باقی می ماند آواری از جنس ویرانی ها ست.ویرانی هایی از جنس شکسته ها و تخریب شده هایی از جنس اعتماد ها !مراقب حرف هایتان هر چند کوتاه و کوچک، باشید#فرنوش_گل_محمدی
دلنوشته ستاره ی چشمک زن چشمانتتو که باشی، هراس از هیچ ندارم!نفست که باشد، اکسیژن را هم نمیخواهم!تو که باشی، الفبای فارسی را هم نمیخواهم؛ خود تو واژههای پر از احساس من میشوی.افق چشمانت بلند پروازی من میشود و حضورت نامی روزهایم.میخواهم از چشمانت بگویم، از دریای بیکران نگاهت؛ طعم نگاهایت برایم چشیدنیست.لمس ستارهی چشمک زن سیاهی شب چشمانت، برایم آینهی تعلق است.دور تا دور حیاط خانهی قدیمی قدم میزنم و حضورت را در آغوش میکشم، فاصلهی من و تو ...
دلنوشته بعضی وقتابعضی وقتا بعضی جاها اتفاقاتی میفته که دلت میخواد دست بکنی تو جونت و قلبتو همونجوری بکشی بیرون و چشمتوچشم بهش بگی:-دِ آخه لعنتی چته؟ چیمیخوای؟حرفِ حسابت چیه؟حالا خوب شد،زمینت زد،رفت،ردشد،شکستت؟خوب شد دیگه نیست! راحت شدی؟حالا دیگه نزن! حق زدن نداری! وقتی نیست تو چرا باید کار کنی؟مگه دلیل کار کردنت اون نبود؟حالا دیگه وایسا!بسه لعنتی وایسا! وایسـا!ا_اصغرزاده[آسمان]
دلنوشته شیشه دلم شکستهشیشه دلم شکسته.چینی بند زدهای شدهام،که هر دم از هم گسسته میشود.ترکهای بسیار دارد آینه دلم،هر یک ردی از رنجیست که بر آن نشسته.ردی از نامهربانی آدمهای زندگیام.تکههایم هر کدام به سویی میروند.بیپناه و دردمند، تنها و سرگردان، آشفته و بیهویتگمشده در معنا، گمگشته در آگاهی،اهدافی که دیگران برایم ترسیم کردهاند.نمییابم آنچه که آرامم کند.نمیتوانم دمی در خود فرو رفته و افکارم را انسجام بخشم.#زهرا_محمدی_فرازاندام
دلنوشته دل اگر سرد شوددل اگر سرد شود، شعله ی گرمش که شود؟ /یار اگر ترد شود، همدم و هم پاش که شود؟ /ماه اگر محو شود، روشنیِ شب چه شود؟ /مِی اگر کهنه شود، ساقی محفل که شود؟ /شمع اگر کور شود، چه کسی معشوق پروانه شود؟ /گل اگر پژمرده شود، زنبورِ عسل خور چه شود؟ /صبح اگر شب نشود، گردش دوران چه شود؟ /تن اگر زخم شود، مرحم دردش که شود؟ /خواب نیارَم به چشمم تا بیایی و ...
دلنوشته دشت لاله زار دلمدر میانِ دشت لاله زارِ دلم/محزون و سرگشته و وِلَمدر این فضا، ناآشنا و غریبم/با این ازدحام دستانت را چگونه بیابممیخواهم درجِدال باغم هایم پیروز شوم/اما در نبودنت چگونه میتوانم فیروز شومچرا تنهایی برای همیشه از این بنده ترد نمیشود؟ /چرا بَندِ دلت به بَندِ این دل وصل نمیشود؟دست به دامانش شوم هم لحظه ای از کنارم رد نمیشود/چه کنم تا که نیایی هرگز این مشکلم حل نمیشودقصه ها با وجود جرعه ای از تو اتمام ...
دلنوشته رابطهوقتی رابطه ای را تمام می کنیدبا هر اسمی که هستچه دوستی...چه زندگی...همه پل های پشت سرتان را خراب نکنید..حرمتها را نگهدارید....همیشه چیزهایی برا جا ماندن هست ...آهنگی...عکسی...نوشته ای...خاطره ای...شاید یک روزی دلتان خواستبروید آنها را بردارید...شاید دلتان خواستبرگردید و بمانید ...#علی_کیا
دلنوشته دنیای عجیبی شده استدنیایِ عجیبی شده است !ما مثل دومینو میمانیم من به تو ضربه میزنم ! تو به من ! آن به تو ! تو به آن!برای هریک از آدمهای زندگیمان تاریخ انقضا مشخص کرده ایم!اوایل خودمان را در زندگی کسی پررنگ میکنیم بعد از آن که آنهارا دل بسته کردیم کم کم رنگ عوض میکنیم ، کم رنگ می شویم!ضربه میزنیم و نابود میکنیم!آدمها را مثل عروسک خیمه شب بازی در دست میگیریم و آن ها را ...
دلنوشته این شب هااین شب ها که یلدا نزدیک است دلم به حال پاییز کمی میسوزد...پاییز فصل مظلومیست...عاشق و شوریده ی دخت بلند شب ها...گیسو کمند و بلند قامت تمام سال...یلدایی که عجیب زیباست و دلربا...اما غمگینی قصه میدانی چیست؟؟پاییز مظلوممان..باید خودش را تمام کند تا یلدا بیاید...بعد درست در ساعت عاشقی اش یلدا را با دستان خودش به زمستان بسپارد....پاییز عاشق درد دیده ایست...دلم به حالش خیلی میسوزد...برگ هایش را میریزد تا تمام شود و یلدایش بیاید...باران میبارد تا ...
دلنوشته امشبامشب باز هم حرف های مرده را برق انداختماز تو گفتم و درد را به جان انداختمحرف های ملال آور رادر چشمان مادر انداختمتو دردی و برای درمانممسکنی بالا انداختمتو جلد ساده ی تکرار دردها بودیرضوان را برای تکرار دردها بیرون انداختم#راضیه_کرم_پور
دلنوشته دوست داشتنتگاهی دلت میخواهد در همهمهی سکوت درونت گم شوی!در دریای تهیِ افکار غرق شوی!گاه میخواهی با آواز بی صدای دلت زمزمه کنی و شعری بی آهنگ بخوانی...گاهی دلت میخواهد ذهنت، پُر از خالی شود و به هیچ فکر کنی،بدون دغدغه...دوست داری در سیل پر خروش افکارت،قطرهای،ذرهای و مثقالیآرامش آن هم از نوع بی چون و چرایش بیابی، اما افسوس که این کار چون به دنبال سوزنی در انبار کاه گشتن است.البته اگر سوزنی وجود داشته باشد!میدانی...گاهی دلت میخواهد ...
دلنوشته فقط عاشقم شوبمون!! هروقت سرد شدم!نرو!! هروقت بد شدم!بغلم کن!! هروقت تنها شدم!نوازشم کن!! هروقت بغض داشتم!بوسهبزن رو پیشانیام!! هروقت دلگیر شدم!صدایم کن!! هروقت کلافه بودم!هرچند من با وجود تو، نه سرد میشم، نه بد میشم نه تنها میشم ،نه بغض میکنم،نه دلگیر میشم و نه کلافه!!تو فقط...فقط...فقط چی؟آهان!!عاشقم شو!! آری عاشقم شو!!تو فقط عاشقم شو!! روزی هزار بار هم عاشقم بشی کم هست!! تو تمام منی،بهت،به بودنت به عاشق شدنت شدید نیازمندم!! ✍️#ا_اصغرزاده[آسمان]
دلنوشته پدرم خدای احساسمیتیم بودن درد دارد دیگر، نگاه خیره ی پر افسوس دیگران چه؟کسی میان آشفته بازار دلت، قاب عکس پدرت را نمی بیند که هر روز رویش را دستمال می کشی تا مبادا غبارِ زشتی های ناخواسته، نگاهش را برنجاند؛ حتی میان همان چاردیواری کوچکِ اسیر شده در وجودت...این شب ها مدام بالا و پایین می پری، تا شاید یکی از همین خوب های دل شیشه ای، تو را پر رنگ تر ببیند.تو را بیشتر ببیند و بداند ...
دلنوشته عشق شیرین و تلخ منسخن از عشق که میشد؛بی پروا ،می خندیدم.از دوستانم ،شنیده بودم :(که عشق،بسی شیرین و تلخ است)از عشق فراری بودم،نه اینکه نخواهم ، عاشقی کنم ،نه!ولی از تناقض میان تلخ و شیرینی اش می ترسیدم.شیرینی اش را دوست داشتم ،ولی از تلخی اش هراس داشتم،آخر به چشم می دیدم ؛کسانی را که در آرزوی وصال یارشان،جان می دادند.چند شبی بود ،هنگام خواببا فکر و خیال تو ،به سر می بردم، تا خواب هایم سراسر غرق ...
دلنوشته جنگاسیری به جای مانده از جنگ ،محکوم به ابد و یک روز !التماس می کند کهمنِ جا مانده از خویش را به من بازگردانید !درست کمی آن طرف تر ، پشت درهای بسته ،زندان بان تقلا می کند برای زندگی !نفس فرو می رود و دیگر برون نمی آید . سرفه ، سرفه ، خون و شاید کمی هم مرگ !..#الناز_ث
دلنوشته قدر مطلقمن، همان پیرمرد عبوس و غمگین، اکنون گوشهای از این کرهی خاکی نشستهام!باخود زمزمه میکنم:من،هیچکس مثل من، تورا دوست نخواهد داشت!من،من، همان عاشق خندههای دلبرانهات!تو،تو، همان معشوقهی نازک نارنجی من!من،من، همانی که هر روز چین و چروکهای صورت چون فرشتهات را میشمردم و عمر خودم را وصلهی وجود آرامبخشت میکردم!تو،تو، همانی که جوانیت را به پای من ریختی و تکسین دردهای بیدرمانم بودی!من،من، همان کودک بیتابی هستم که بهانهات را میگیرد؛ بهانهی باهم بودنمان را.تو،تو، همان گهوارهی خوابآور ...
دلنوشته اردیبهشتدوباره به من برگشتیاین برگشتن برای منقداست خاصی داردیادت هست ...؟!!یکی از همین روزهای اردیبهشت بودبرای خداحافظی آمده بودیگفتی من آدم ماندن نیستم ...من هم گفتم برو ..تو ناراحت شدیچانه ات را گرفتم ،بالا آوردمخیره در زلالی چشمانی که مدتها بودغرقش شده بودم گفتم:گاهی با اصرار واجبار به ماندن ادمهاآنها را ازخودشانهم میگریمچه برسد به خودمانچه برسدبه رابطه ای که خیال میکنیم همیشگی استکسی که دلش به ماندن نیستبهانه زیاد پیدا میکندبرای بودننصفه نیمه اش ..نمیدانم این خودخواهی است ...
دلنوشته عشق گمشدهدر یک شب مهتابی زیر نور ماهنگاهم در نگاهت گره خورد و ناگهان دلم لرزید و چیزی درونش به صدا در آمد جوری که حتی یک نفس عمیق هم نمی توانستم بکشم، میخ نگاه گیرایت شده بودم و تو تنها کسی بودی که در آن لحظه درون قلبم نشستی.دعا کردم از کنارم رد نشوی و من تا همیشه تماشایت کنم.ناگهان آسمان ابری شد و ابرهای تیره جلوی نور درخشان ماه را گرفتند و چهره ی زیبایت در نظرم ...
دلنوشته باران باریدامروز داشتم به تو فکر میکردمباران باریدآرام آرامآمدنش شبیه تو بودباران را میگویمعطرش وجودم را گرفتمن دلتنگ تر شدمدستانم عطر موهای تورا داردعطر موهای توزیر بارانچقدر خوب استدستهای آدمحافظه دارندتو باشی ونباشی ،بخواهی یا نخواهیسهم من از تو عطری است که به دستان من دادیباورکن من گاهی با همین عطرتورا تصور میکنممثل همین امروز؛دستت را گرفتممثل همیشه گونه هایت تب کردمن خندیدم وتودویدی زیر بارانبا موهایی کهاز نوازش من به رهایی رسیده بود...#مینا_محمدی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.