زهرا تهوری

دلنوشته چه خوش است این باران

دلنوشته چه خوش است این باران [caption id="attachment_10115" align="aligncenter" width="450"] چه خوش است این باران...که چنین بی پروا، بهرِ عشاق شده ست دلبری بی همتا...یاهمانا شده است، یار سوم گویا...با وجودش ...

دلنوشته عجب طوفانی افتاده به جانم

دلنوشته عجب طوفانی افتاده به جانم [caption id="attachment_10112" align="aligncenter" width="450"] عجب طوفانی افتاده به جانموَچقدر من کم آورده‌امیعنی بعد از این طوفان سهمگیناندکی رنگین کمان سهم من خواهد شدوَجانِ مُرده‌ام رنگی ...

دلنوشته جز عشق هم مگر می‌تواند باشد

دلنوشته جز عشق هم مگر می‌تواند باشد [caption id="attachment_10109" align="aligncenter" width="450"] جز عشق هم مگر می‌تواند باشداز همه چیز و همه کس بگذری برای حفظ جان دیگرانکدامین نیرو انسان را به ...

دلنوشته روزی

دلنوشته روزی [caption id="attachment_10106" align="aligncenter" width="450"] وزی...مانندِ برگی زرد،رقصنده و سبک بال،در هوای مطبوعِ پاییزی،مقابل دیدگانِ مشتاقت،بر زمین افتادم.چه خوش خیال بودم،که میهمانِ کتابِ زندگی ات می شوم.اما چه ساده،زیر پایت،لِه ...

دلنوشته بعضی وقتها خیلی دیر شده

دلنوشته بعضی وقتها خیلی دیر شده [caption id="attachment_10103" align="aligncenter" width="450"] بعضی وقتها انقدر دیر شده ست که...اگر ماه هم از آسمان بیفتد بر زمین...درست جلوی پایت...باز هم تو...خم نمی شوی تا ...

دلنوشته مرد

دلنوشته مرد [caption id="attachment_10100" align="aligncenter" width="450"] مَرد...مرد نیز می تواند بغض کند،گریه کند،زار بزند،گلایه کند،از روزگار...از آدم ها...مرد نیز دلش می شکند،مرد نیز خُرد می شود،مگر فقط احساسات یک زن به ...

دلنوشته میهمان خوانده ی قلبم

دلنوشته میهمان خوانده ی قلبم [caption id="attachment_10097" align="aligncenter" width="450"] میهمانِ خوانده ی قلبممی شود کمیفقط کمیبا ایندل بیقرارراه بیاییچشمانت رارو به دنیای سیاهمباز کنتاپر بکشندکابوس های هر شبمتو رامی خواهمبرایِ همیشه ...

دلنوشته مولای من حسین جان

دلنوشته مولای من حسین جان [caption id="attachment_10094" align="aligncenter" width="450"] دستهایِ خالی ام...چشمهایِ پر زِ اشکم... قلبِ مالامال، زِ غصه ام...نرسیدند به ضریحِ چون بهشتت، امسال هم...لیک من؛منتظر آمدن لحظه ی وصلت ...

دلنوشته چرا دلت تنگ بود

دلنوشته چرا دلت تنگ بود ✨ چرا دلت تنگ بود ژانر اجتماعی ✍️ بقلم زهرا تهوری بعضی وقتها بی هیچ دلیل خاصی دلت می گیرد... بغضی غریب راه گلویت را می بندد... اشک تا پشت پلکهایت ...