سارا جراح جوان و موفق کشور بعد از اطلاع از بیماری پدربزرگش راهی رشت می شود.
به درخواست سارا،
امیرصالح، جوان فقیر و نیروی خدماتی بیمارستان به عنوان پرستار به خانه آنها می آید و قرارداد کار می بندد. امیرصالح که به شدت فردی #بچه_مثبت و #مذهبی بود بخاطر پوشش نامناسب سارا قصد استعفا میدهد اما پدربزرگ که نمیخواهد این جوان صالح را از دست بدهد به اجبار درخواست #محرمیت برای آنها می دهد که تنها سارا از این ماجرا برای شیطنت ها و اذیت هایش خوشحال می شود...
و داستانی عاشقانه و طنز و کلکلی از رابطه اجباری این دو دنیای متفاوت!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.