مقدمه:مثل هر شب به سوی پنجره می روم و به شوق دیدن ماه پرده را کنار می زنماین روزها دیگر ماه جزوی از وجودم شده استماهی که مثل من تنهای تنهاست و از هر کسی بیشتر درکم می کندو در آخر لبخندی می زنم و ماه را در آغوش می گیرم.خلاصه ای از این رمان زیبا :روایت داستان زندگی دختری به نام ملیکا که دانشجوی رشته ی پزشکی و دوست پدرشاز اون درخواست می کنه در بیمارستان اون که در ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.