دانلود رمان سکوت حقیقترمان سکوت حقیقتنویسنده فاطمه حمیدیهوای قبرستان سرد و بارانی بود.صدای زجه ی مادری که فرزندش را به خاک گورمی سپرد رعشه به اعصابم می انداخت... باد پاییزی با شدت بیشتری وزید وقطرات باران به صورتم برخورد می کردند... بار دیگر صدای زجه ی زن بلند شد،نام فرزندش را صدا می زد...دست عمو روی شانه ام نشست: «هانا جان منتظر می مونم تا فاتحه ای برای پدر و مادرت بفرستی و بیای»_«ممنون که هستین عمو جان.»با گام هایی ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.