خلاصه کتاب:
امیر وکامیار دو دوست صمیمی هستند حتی بیشتر از دو دوست صمیمی!آنها با هم یک برادرند ورفاقت دوستی آنها همیشه پابرجاست،که هر رازی را بهم می گویند ،حال مسئله ای و رخ دادن حادثه ای هولناک برای کامیار، او را به یک انسان تو داری ودرونگرایی تبدیل کرده است ....امیر هم مشتاق جویای حال او است....
خلاصه کتاب:
وهار پسریست که میتواند نگاه یک روح را بر روی خودش احساس کند. روحی که مردم روستا میگویند، متعلق به یک زن نفرین شده است. تا این که...
بخشی از رمان
«به نام خداوندی که تاریکی و روشنایی را به یک میزان آفرید.»
همهجا را حال و هوای شادی و جشن، احاطه کرده بود. زنانِ روستا لباسهای نو به تن بچهها میپوشاندند و مردها از سمت زمینهای کشاورزی برمیگشتند، تا آماده شوند و فردا را در کنار خانوادههایشان جشن بگیرند.
خلاصه کتاب:
با بقیه آدمهای هم سنوسالش فرق داشت، خانهاش همیشه مانند باد جابهجا میشد.
دخترک عشایرنشین قصه همیشه بلند پروازی میکرد، مانند همه دخترها عاشق میشود اما سرنوشتی غریبانه در شهر گرگها در انتظارش است. او برای رسیدن به خودخواهیهایش و آرزوهایش باید غرامت سنگینی بپردازد، با بلند پروازیهایش برای خودش و خانوادهاش دردسر درست میکند. بیرون آمدن از گردابی که درونش میافتد رها شدنی نیست، او بابت این آرزوها همه چیزش را میبازد؛ حتی خودش را... .
خلاصه کتاب:
دوازده ساله بودم که داییم سرپرستیم رو به زن دلسوز و مهربونی که دوست مادرم بود، سپرد و من شدم تمام دنیای اون! زنی که بعد از جدایی از همسرش دیگه پسرش رو ندیده بود و من جای خالی پسرش رو براش پر میکردم. حالا مادرخوندهم فوت کرده و پسری که این همه سال حسرت به دل دیدارش مونده بود از ترکیه برگشته تا ارثش رو ازم بگیره اما خبر نداره منم تو خونهای که از مادرش ارث رسیده باهاش شریکم!...
خلاصه کتاب:
انسان ها تکرار یکدیگرند،تکراری از بی رحم ترین تقدیر... . نمی دانم شاید آدرینا تکراری از پگاه بود و مانیا تکراری از رادوین! تکراری از جنس بی گناهی و آغشته به خون،خونی که بی رحمانه ریخته می شود و بی گناهی که غریبانه متهم میشود.متهم به گناه و محکوم به اعدام... . اعدامی از جنس زندگی در چهار چوب اجبار،اجباری از جنس تقدیر و تقدیری که ویرانگر تو است و ویرانگری که حکم میکند و حکمی که تورا محکوم به زندگی میکند.و این تبصره ی تقدیر است... .
نویسنده:ستایش خیاطی
خلاصه کتاب:
روایت #واقعی از #استاددانشگاهی به نام #کمیل که #به خواست خانواده اش مجبور به ازدواج با دختری می شود که او را یک بار هم ندیده است…
شب خواستگاری متوجه می شود آن #عروساجباری همان #شاگرد بینظم و زباندراز کلاسش است که باعث مشروط
شدنش شده
دختری که بعد از #ازدواج همچنان به دنبال #عشق قدیمیش است و غیرت #استادش را به چالش می کشد…
خلاصه کتاب:
عشق، در دلم آرام به انتظار نشسته است.
نمی دانم تا کی می خواهد در کنج دلم به انتظار سپری کند.
تمامِ ناتمام من از در خویشتن داری وارد شده است.
ناگزیر است تاب بیاورد ...
با هر دم و باز دم دردی به قلبم چنگ می اندازد. عشق واژه ایست بس عجیب هم درد است و هم درمان..
دو روی یک سکه است و همزمان با هم رخ نمایان میکنند.
می دانم یک روز این قافله ی من به سرانجام میرسد و او میآید ...
می دانم که می آید ..
خلاصه کتاب:
امان از شوخی ها ، امان از " بی خیال " گفتن ها ، امان از " به جهنم " گفتن ها ، امان از ما مردمان شوخ و شنگ !
داستان دختری ست که به حد کافی با زندگی و تصمیم ها و دخترانگی هاش جدی نبوده و حالا سخت در کم عمق ترین قسمت دریای پر افت و خیز جامعه درگیر دست و پا زدن شده .
داستان درباره ی آدمهایی ست که با زندگی خودشون و زندگی دیگران جدی نیستند .
دانلود رمان زمستان پر ماجرا
خلاصه داستان: در زمان جنگ جهانی دوم، زنی یتیم و بیخانمان به ناچار برای کار و گذراندن زندگی به طور اتفاقی به خانه معاون و مشاور وزیر انگلیس میرود که متوجه ماجراهایی میشود و در این راه...
مقدمه داستان:
در زندگی هرکس فراز نشیبهایی وجود دارد؛ یعنی گاهی زندگی برایت مانند یک رؤیا شیرین میشود، رؤیایی که هیچگاه حاضر نیستی از آن دل بکنی و یا آنقدر تاریک میشود که دیگر نمیتوانی جایی را ببینی.
بخشی از رمان
تازه به ...
خلاصه کتاب:
رمان در مورد دختر شر و شیطونی به اسم رها هستش که دوست داره بره پاریس و شرکت مستقلی داشته باشه. میره پاریس و اونجا اتفاقهایی میافته که باعث میشه کل زندگیش از این رو به اون رو بشه.
خلاصه کتاب:
ریحانه، دختر سر زنده و شادی ست که با عشقی آتشین و دیرینه به عقد پسرخاله اش حافظ در می آید.
همه چیز خوب پیش می رود تا این که حادثه ای غیر قابل باور و تلخ مسیر زندگی آن ها را
از هم جدا می کند و هر کدام در سراشیبی تند نفرت از آن یکی پیشی می گیرد.
حافظ با بی رحمی ریحانه را از آغوش زندگی اش بیرون می کند و با سپیده نامزد می شود
خلاصه کتاب:
زندگی پره اتفاقه..میشه اسمشو گذاشت تقدیر سرنوشت هردو باهم من و تو نگاهت ارزوی من نگاهم ارزدی تو باهم زیر یک سقف در یک مامن پر ارامش مامنی برای ما تا قسمت کنیم تنهایی هایمان را…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.