همیشه تو زندگی پستی بلندی هایی هست که نمی دونی چطور باید اون ها رو تو ترازوی حساب و کتاب زندگی قرار بدی!
گاهی اوقات، یک درد اون قدر عمیق شاید جسمت رو ضعیف کنه اما، به روحت آسیبی نمی زنه.
گاهی اوقات، هم یک درد ساده، خیلی ساده چنان ضربه مُهلِک و سختی بهت می زنه، چنان تو رو از پا در میاره، چنان قوی هست، که نه تنها روحت بلکه به جسمت هم صدمه وارد می کنه.
همیشه برای رسیدن به اوج باید یه نگاه به خودت بندازی ببین کجای زندگی قرار داری!
من ترلانم دختری که بعد از 3سال افسردگی و حال بد بخاطر خانواده ی از هم پاشیده تصمیم گرفتم ازدواج کنم اما درست شب عروسی ام نامزدم با دختر عمه ام فرار کرد و من ماندم و شاهرخی که دختر عمه ام را دوست داشت اما....
روایت مردیست که کار و اعتقاداتش باهم درگیر میشوند و از بین این ها فقط باید یکی را انتخاب کند
اما ناگهان احساساتش پا به میدان میگذارد و داستان زندگی اش عوض میشود.
کیمیا بنایی
ماه از نگاه به تو خجالت میکشد
گویی که تو عجین شده به رنگ خدایی
در شبی مهتابی و تاریک
که تو آرام پرسه میزنی و
با صدای زیبایت
کنار دریای طوفانی
آواز مستانه سر میدهی
و لبهای به رنگ کبودت
در ظلمت شب پنهان است
و تنها صدای زیبای تو
آهنگین و رسا به گوش میرسد
چه دلم میخواهد
در آغوشم بگیرمت
و با صدای موزون و زیبایت
آهسته کلام " دوستت دارم " را
در گوشم زمزمه کنی.
تمام دلخوشی دکتر اسرا برومند در روز استخدامش به باد میرود. رویارویی او با کسی که سالها پیش برای خانوادهاش رجز خوانده و پدرش را خانهنشین کردهاست. دکتر فرهاد سام با کینهای دیرینه! آیا اسرا از پس جراح پنجطلای بیمارستان برمیآید؟ #دورخیز عاشقانه_اجتماعی ناب از مریم بانو
یعنی میشود تابستان، بشود عروس زمستان؟ یعنی میشود جانان قصهی ما بشود عروس کوه سرد غرور؟
یعنی میشود دختر قصهی ما وقتی از طوفانهای بزرگ زندگیاش تن نحیفش شروع به لرزش کند، کسی باشد که دستهای او را بگیرد و با گرمای دستش وجود او را سراسر گرما و آرامش کند؟
امّا چه کسی میتواند باور کند که کوه سرد غرور دارای دستان گرمی باشد. تقدیر چه سرنوشتی را برای دختر قصهی ما رقم خواهد زد و جانان ما جنون و جانان چه کسی خواهد شد؟
داستان راجب دختر و پسری به اسم آنا و ایمانه که با برخورد توی دانشگاه کلکلشون شروع میشه، اما کم کم عاشق هم میشن تا توی یه شب آنا ایمان رو توی یه جشن با یه دختر میبینه اما....
بعد از مدتی اینا با هم دوست میشن و ایمان به خواستگاری آنا میره، غافل از این که مشکل اصلی از همینجا شروع میشه
افسون در حالیکه همه انتظار دارن با پسرخالهاش راستین ازدواج کنه ،مرد دیگه ای رو برای ازدواج انتخاب می کنه.مردی که دستی در مرگ نامزد راستین داره.
زندگی افسون بعد از ازدواج با مزاحمتهای پسرخالهاش به جهنم تبدیل میشه تا اینکه...
اما سوژه ی داستان که از زبان اول شخص و دختری به اسم عقیق هست. وماجرا حول و حوش زندگی این دختر تو سی سالگیشه. یعنی درست زمانی که حس می کنه علی رغم داشتن خونواده و دوستان و مادری که همه جوره حمایتش می کنه بازم خلا های زیادی تو زندگیشه. و تصمیم می گیره اینارو به نوعی پر کنه
قلبم را در مشتم میگیرم تا شدت بی تابی خود را کاهش دهد؛ افسوس هر لحظه درونش ولولهای بر پا می شود که نفس ضعیفم قادر به کنترلش نیست. قبلم با هر تپش هیاهویی از تلخی و شیرینی را در رگ هایم پمپاژ می کند؛ من معصومانه به بازی قلب و احساسم مینگرم و رشد میکنم. در لا به لای کتاب سرنوشت رشد میکنم و نهال کوچک وجودم به درختی تنومند با ریشه هایی قویی تبدیل میشود. اجازه نمیدهم ترانهی غمگین روزگار نابودم کند. آری دخترک کوچک و ساده آن قدر زمین خورده که حالا نابود نشدنی است! آتش خشم، طوفان قضاوت، سیل تنهایی و سونامی بیرحمی را لاجرعه چشیدهام و حالا با این دل و روح سرشار از هیاهو به دنبال شهد شیرین زندگی میگردم؛ من نابود نشدنی پیروز میدان خواهم شد.
آکرولیزیانا گرهایه که هفت تا زندگی مختلف رو به واسطهٔ ماجراجوییهایی خطرناک و دیوونهوار به هم پیوند میزنه و در نهایت همهٔ این شخصیتهای متضاد و احساسات مبهم به واسطهٔ آکرولیزیانا دور هم جمع میشن و به دنیای ناشناختهای که توی یه زمان دیگه جریان داره فرستاده میشن.
اما در واقع این سفر تفریحی به ظاهر طنز و پر از هیجان که توی ذهنشون سوژهٔ سرخوشی و دیوونهبازیه، یه جنگ تمام عیاره که همهٔ چیزهایی که دوس دارن رو با از دست دادن به بدترین نحو ممکن تهدید میکنه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.