دانلود رمان آه از راحانا (حنانه. س)
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار
طالع بیشفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دلافگار چه کرد
ساقیا جام میام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن ...
خلاصه کتاب:
آن خدایی که به قلبم غم داد
خود او باران داد
زندگی با عطش ثانیه ها میگذرد
میشود ثانیه را جریان داد...
جامهام را پر می کنم از عطر تو
خیالم را لبریز از سیمای تو
می جویم تو را میان نرگسها در زیر باران
نبیند چشم من غیر تو را
می خواند مدام لبهای من نام تو را
نگاهم فریاد می زند شوق تماشای تو را
تمام آینهها را از عکس های تو پر می کنم
تمام جادهها را با تو قدم می زنم
چه باشی و چه نباشی
من تو را با من زندگی می کنم
تویی که تخمین فاصلهات هم دشوار است
و تن من تاب ندارد شمردن کیلومترها را
جسمت دور است
اما خیالِ توست که با روحم در هم میآمیزد
و آواز جنون سرمیدهد...
دانلود رمان بی عشق نیمه گمشده از کیانا بهمن زاد
این رمان داستان زندگی دختریه به اسم کیانا که ناخواسته و از روی اجبار وارد زندگی آرتین آریامنش میشه پسری که به قول معروف ستاره دنیای مد بود و کیانا یه دختر ساده غرق در دنیای شیرین دخترونش پا میذاره به دنیای آدمای ثروتمند و چون کیانا از یه طبقه مالی ضعیف بود باعث میشه کارایی بکنه که حرص آرتینو بیشتر در بیاره درواقع همه چی اون چیزی نبود که از ...
خلاصه کتاب:
فکرش را بکن یک جوان بی سر و سامان بیست و چند ساله باشی، عالم و آدم با یگدیگر متحد شوند تا در مغزت فرو کنند سر و سامان گرفتن فقط در ازدواج و بچه دار شدن خلاصه نمیشود و در زندگی راهکار های دیگری هم برای رسیدن به این مهم وجود دارد؛ درحالی که هدف والا و اصلی خودشان از ازدواج ترک اعتیاد و بد دلی و سر به راه شدن و «حالا یک بچه بیاورد شوهرش سیم و سنجاق را رها میکند
داستان کوتاه مترو از هانیه امینی
بی حوصله و کسل در مترو نشسته بودم و نگاه جستجوگرم در اطرف میچرخید که چشمانم بر روی دختر مرده ای که با قدم های سست به سمتم می آمد ثابت ماند.
راه میرفت....نفس میکشید ....میدید و میشنوید....ولی مرده بود...
پوستش زیادی سفید بود،چشمانش بیش از اندازه سرخ و بی فروغ ،لب هایش مانند کویری بود که در انتظار قطره ای آب است...
زیبا بود .....ولی مرده
به گمانم روحش مرده بود...
نزدیکم شد و آرام کنارم نشست، مبهوت نگاهش ...
خلاصه کتاب:
ویانا دختر سر به هوایی که با پارتی بابای پر نفوذش توی یه مجله خبری معتبر شروع به کار می کنه و این سر آغازی میشه برای آشنایی با آویز و ماجرا های طنزشون.
آویز پسر خود ساخته از قشر ضعیف جامعه ست که با مرگ پدرش سرپرستی کل خانواده بر عهده اش افتاده و کار کرده... این بین ویانا می تونه زندگی آویز رو از این رو به اون رو بکنه و شخصیت های جدیدی که وارد رمان میشن تغییراتی در زندگی آویز و ویانا به وجود میارن و با یه ماموریت خبری، خیلی چیز ها رو میشه...
دانلود رمان پیچک سرما زده از نسرین جمال پور
آفتاب، تازه از شر ابرهای مزاحم خلاص شده بود و از لبه ی دیوار خود را بالا کشیده بود.
میلی به بیدارشدن نداشتم.
آن قدر خسته بودم که اگر میشد،
اگر می توانستم،
تا ساعت ها روی این تخت و زیر این پتو، میماندم.
دلم تیر میکشید و سرم از سر و صدای بلند حاکم بر خانه، به انفجار رسیده بود.
دانلود رمان آغاز یک سرنوشت
دانلود رمان دیونه بازی
دانلود رمان جام غرور
دانلود رمان سلفی دردسر ساز
دانلود رمان شیشه ...
داستان کوتاه مرد تنهای شب
به نام خدا
#مرد_تنهای_شب
روی علف های سبز زمینِ گلیِ پارک دراز کشیدم و به ستاره های بزرگ و کوچک خیره شدم، اوایل ماه سرما بود و سوز خنکی به صورتم برخورد کرد.
ستاره های درخشان چشمانم را خیره کرده بودند، همیشه دلم می خواست به فضا سفر می کردم تا در آسمان ها پرواز کنم و از این سیاره به آن سیاره بروم؛ شاید دنیای جدیدی در انتظارم بود!
آهی کشیدم و هوا را وارد ریه هایم کردم، از ...
خلاصه کتاب:
ثانیه به ثانیه میگذرد
در هر بار رودرو شدن جز جنجال باهم
در تکاپوی چیز دیگری نبودیم
رقیب هم بودیم و از سر لجبازی
ثانیه هایی که میتوانستیم عاشقی کنیم را
به باد هوا گرفتیم
حماقت بود قبول کاری که در توانایی های انسانیتمان بود
اما در توانایی قلب
چارچوب قانون
و کارمای دنیایمان نبود
اینجاست که قصه ما با غصه همکار شدنمان آغاز میشود:)
دانلود رمان دو مرد خشن من
صدای نفس های تند و عمیقی رو پشت سرم شنیدم دیگه نتونستم بیشتر از این تحمل کنم به خاطر همین سریع برگشتمو با دیدنه سایه ای که توی اتاقم بود وحشت زده خواستم جیغ بزنم که سریع دستشو جلوی دهنم گذاشت و با ضربه بعدی چشمام آروم روی هم بسته شد
.......دو مرد خشن من.....
من میخواستمت...
اما تو...
نه...
با تمامه بی مهریهات...
با تمامه شکنجه هایی که روحو جسمم را میدادی بازهم...
میخواستمت...
آره میخواستمت...
شاید بی عقلی محظ یا خودخواهی تو ...
دانلود رمان ارباب خون خواه من
تقدیم به آنان که نیلوفر های قلبشان قربانی خشم دیگران شد آنان که با گذشتن از خود مانع ریختن خونی دیگر شدند.
با سپاس فراوان از علی غلامی و شایسته نظری عزیز
مقدمه
در این وادی حزن و محنت من بوسه زدم بر دل که آرام می تپد برای عشق، برای زندگی ،برای یار...
بوسه ای کوچک اما پر از عطش خواستن،پر از تمنای بودن و پر از سرآغاز نفس کشیدن.
آرام ،نجواگونه زمزمه می کنم:حضرت عشق ،من بی تو ...
دانلود رمان دار آخر
انسانی که حکمش اعدام باشد، به انتظار دار مینشیند و مدام خاطراتش را مرور میکند. شاید هر کدام از ماها دارهای زیادی در عمرمان دیده باشیم؛ مثل سختی، فقر، گرسنگی... ولی آن که انسان را میکشد، دار آخر است. انسان از سایر دارها آویخته میشود؛ اما نمیمیرد. دار آخر کشنده است! دار آخر من، او شد؛ اویی که از صمیم قلبم برایش دل داده بودم و نفس نکشیدنش باعث شد من در عین زنده بودن، طعم دار ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.