دلنوشته به نام آن که به نام آن که آهنگ دلنواز دوستی را در کلیسای دلها به صدا درآورد.وقتی امروز درون کوچه های خالی ذهنم راه می رفتم و به گذشته می اندیشیدم، فقط صدای خش خش برگهای زرد پاییزی بودند که زیر پاهایم خرد می شدند، و مرا در این سکوت همراهی می کردند.نمی دانم، شاید این حق من است که باید افسوس بخورم وتنها باشم.همیشه وقتی احساس تنهایی می کردم، اشک هایم بودند که مرا دلداری می ...
دل نوشته ی مادرماز وقتی که رفته؛ دیگر زیباترین آهنگ عشق رانشنیدم!مادرم را می گویم!رقیه عصری[caption id="attachment_14708" align="alignright" width="200"] دل نوشته ی مادرم[/caption]
دل نوشته ی غروب بودغروب بود؛ او شعری از پرواز می خواند، ولی بال هایش شکسته بود!رقیه_عصری[caption id="attachment_14339" align="alignright" width="200"] دل نوشته ی غروب بود[/caption]
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.