دیالوگ های ماندگار رمان دست_نوشتهء_تقدیر_ میخوای فالت بگیرم ؟_ اعتقاد ندارم .فالگیر پوزخندی زد و گفت : پس از اون قشر آدم هایی هستی که هرچی بخوای هست و نیاز نمی بینی با فال به چیزای خوب برسی .خندید : اتفاقا از اون قشر آدمایی ام که زندگیشون با کف بینی یه فالگیر درست نمیشه ._ اما من حرف های قشنگی دارم .سوالی نگاهش کرد و پرسید : ببینم ، حقیقت زندگی منو می تونی بگی ؟!فالگیر با اعتماد به ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.