دیالوگ ماندگار صدای سکوتم را بشنو_ راضی باشید به رضای خدا هر جور مقدر کرده باشه، همون میشه._ نگران این هستم، من رو مقصر بدونن و رفتارشون باهام تغییر کنه._ بِدون اذن خدا برگی از درختی نمیاُفته. شاید ظاهر امر اینطور به نظر برسه، کار شما باعثش بوده. اما قدرت و مشیت الهی، بالاتر از فهم و درک ماست. اگه قرار باشه برای هر اتفاق ناگواری، دنبال دلیلش تو خودمون بگردیم، یعنی خدا و تواناییش رو منکر شدیم.ذرهای شک نکن ...
دیالوگ ماندگار صدای سکوتم را بشنودوست داشتم، دستش را گرفته و از آن جمعیت مردهپرست دورش میکردم. میبردمش بالای تپهای خلوت و میگفتم: فریاد بزن! داد بزن و تمام عقدههایت را خالی کن! آنها را درون قلب کوچکت انبار نکن! وگرنه تو هم مثل مادرم، مثل مادرت، با سکوتت فقط بار قلبت را سنگینتر خواهی کرد.بریز بیرون و خود را سبک کن! اما حیف! حیف! که امکانش نبود. حیفِ این تنِ نحیف، که این حجمِ سکوت را باید تاب میآورد.#صدای_سکوتم_را_بشنو#زهرا_محمدی_فرازاندام
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.