رمان تو بزن تا من برقصممنم آن رقاص پر آوازه و فتانه ی شهر...چشم ها دنبالم کشیده و هر مردی برای دست درازی من پیش قدم می شود...اما نگاه من دنبال آنی است که چند روزی ست انتهای کاباره مینشیند و مغرور تماشایم می کند... مصر می شوم برای دل ربودن از چشمان بی خیالش...تو بزن تا من برقصم...نویسنده ی رمان بی نظیر و به چاپ رسیده ی کمند و رمان فروشی در بند تو آزادم...و این بار نیز غوغا ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.