زخمی روی حاشیهی قلبم زده است،رویش نمک میپاشد و میخواهد همان وقت که زخمم میسوزد بگویم چقدر دوستش دارم!دوست داشتنش را فریاد میزنم اما معشوق من خودش هم تندیسی از نمک است. به آغوشم میکشد، کوه نمک روی زخمم مینشیند، جراجتم چندان هم عمیق نیست اما کاری ست؛ تمام تنم را میسوزاند...و من از عشقش تنها درد میکشم،درد میکشم،درد میکشم...!
کیانا جان منتظر جلد سومت هم استم بسیار عالی بود...
اعتبار سنجی سایت
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.