دانلود رمان اوتیسمن خدا را دارم!کوله بارم بر دوشسفری میبایدسفری بی همراه، تا ته تنهایی محضسازکم با من گفتهرکجا لرزیدی،هرکجا ترسیدی،تو بگو از تهِ دلمن خدا را دارم!مقدمه:میان هیاهو و آشوبها، در جستجوی چیزی هستم که تمام زندگیام را تحت الشعاع قرار داده؛ هیچکسی که نشناخته همهی کسم شده! و داستانی که بوی خون میدهد! تهِ این قصه کجاست؟!پای راستش را از روی پای چپش برداشت و از صندلی بلند شد. صدای زنی که با استرس میپرسید- کی اونجاست؟ علی ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.