? داستان_کوتاه✨تا مطمئن نشدی تبر نزن? ژانر عاشقانه✍ بقلم فاطمه زارع مقدمسیاه پوشیده بود،به جنگل آمد...من هم استوار بودم و تنومند!من را انتخاب کرد...دستی به تنه و شاخه هایم کشید، تبرش را در آورد و زدو زد... محکم و محکم تربه خودم میبالیدم،دیگرنمیخواستم درخت باشم ،آینده ی خوبی در انتظارم بود.میتوانستم یک قایق باشم،شاید هم چیز بهتری....درد ضربه هایش بیشتر می شد و من هم به امید روزهای بهترتوجهی به آن نمی کردم اما ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد، شاید ...
کیانا جان منتظر جلد سومت هم استم بسیار عالی بود...
اعتبار سنجی سایت
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.