داستان کوتاه پسر کوچولو و ماهی قرمزیکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، یه پسر کوچولویی بود که کنار حوض کوچک حیاط مادربزرگش نشسته بود و به ماهی قرمز داخل حوض نگاه میکرد.ماهی قرمز که خیلی وقت بود آنجا بود حسابی چاق و چله شده بود و به خاطر همین خیلی آرام حرکت میکرد.مادر پسر کوچولو هر چقدر که به پسر کوچولو میگفت که آن ماهی را در رودخانه بیندازند تا آزاد زندگی کند او قبول نمیکرد. پسر کوچولو آنقدر ...
کیانا جان منتظر جلد سومت هم استم بسیار عالی بود...
اعتبار سنجی سایت
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.