داستان کوتاه کره اسب بالدار به قلم علی پاینده
به گابریل گارسیا مارکز
کره اسب بالدار
آن شب طوفان بدی بود. باران به سختی می بارید و قطره های تگرگ بار آن می خورد به سقف های آهنیِ مزرعه ی اسب ابراهیم و مینا جوری که مینا مرتب زیر لب
دعا می خواند و خود را به ابراهیم می فشرد و ابراهیم او را دلداری می داد که نگران نباشد و ممکن نیست که به این راحتی ها ساختمان ها خراب شود و کل ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.