داستان کوتاه هر شب ساعت ۲۰:۲۰ دقیقه به قلم کیمیا هاشمیهای شومینه در برابرمان می رقصند. نگاهم را به امواج موهای آتشینت، درست هم رنگ همین شعله های رقصان،که زندگی ام را به تلاطم انداخته اند و قلب بی تابم را در خود غرق کرده اند می دوزم. چقدر دلم می خواهد دستم راجلو بیاورم و انگشتانم را میان تارهای موهای لعنتی ات که تا روی کمرت می رسند حرکت بدهم، اما می ترسم. می ترسم...می ترسم همین که می ...

• 
  دیالوگ های ماندگار احساس تنهایی
• 
  دل نوشته ی دل به دریا زدم و عاشقت شدم
• 
  دلنوشته کارش را کرد و تمام شد
• 
  دکلمه صوتی آدم اگر آدم است
• 
  داستان کوتاه درد و دل
• 
  در جستجوی مادر سو و سامان
• 
  مهر حرام
• 
  دکلمه صوتی دخترک درون
• 
  داستان کوتاه عینک خوش بینی
• 
  دکلمه صوتی انتخاب

• 
  دانلود رمان برج زهرمار و دختر شیطون بلا از کیانا بهمن زاد
• 
  یار مجنون
• 
  دختری در میان میدان
• 
  رسوایی
• 
  دل ‌های لژیونر
• 
  خانم جاسوس
• 
  استخاره عشق
• 
  به سرخی لبهای یار
• 
  داستان کوتاه حال‌ بد هم‌ دیگر نباشیم
• 
  داستان کوتاه مثلا خوشبختی

• کانال رمانکده
• دانلود بانک رمان
• دانلود رمان های عاشقانه