داستان کوتاه معجزه نقاشینام داستان: معجزهی نقاشینویسنده:دخترزمستانی(مهنازsm)موضوع:کودکانه یکی بود یکی نبود، غیراز خدای مهربون هیچکس نبود.در روزگاران قدیم دختری بود که با مادربزرگ پیر و مریضش توی جنگل های شمال زندگی میکرد.دختر کوچولومون اسمش نازنین بود و به نقاشی علاقهی زیادی داشت. گاهی از دل میکشید و گاهی از طبیعت.یه روز که مشغول نقاشی بود با یه صحنهی عجیب روبه رو شد.احساس کرد پری توی نقاشیش تکون خورد. قلمش رو روی میز گذاشت و به نقاشی نگاه انداخت و به فکر ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.