رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
داستان کوتاه پدر برگرد

داستان کوتاه پدر برگرد نوشته آریانا عاشوری زاده پدر برگرد نویسنده آریانا عاشوری زاده در شهر کوچکی که همه ی افراد باهم دوست و مهربان بودند و به یکدیگر نیکی می کردند دخترک نازی چشم به جهان گشود، دخترکی که چشمانش به رنگ اقیانوسی پهناور آبی بود موهایش از آغاز تولد همانند افتابی تابان بلوند بود هرکس به چشمانش خیره می شد در دریایی عمیق غرق می شد، اما از بدشانسی، این دختر مادر نداشت دکتر ها مجبور شدند او را به دنیا ...

  • 1715 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,826 بازدید
  • ۵ نظر
داستان کوتاه پدری نارنجی پوش

داستان کوتاه پدری نارنجی پوش به قلم آریانا عاشوری زاده روزی دختری دست در دست پدر مهربان و زحمت کشش به سوی مغازه با خوشحالی حرکت می کرد، دختر شیرین زبانی می کرد و گل می گفت گل می شنید و لبخند روی لب پدرش هر لحظه پررنگ تر می شد، همین گونه که باهم قدم می زدند ناگهان دخترک چشمش به متنی خورد که روی دیوار با اسپری سیاه رنگ نوشته شده بود: شهر ما خانه ی ما شهر داری نوکر ما. قطره ...

داستان کوتاه هر شب ساعت ۲۰:۲۰ دقیقه

داستان کوتاه هر شب ساعت ۲۰:۲۰ دقیقه به قلم کیمیا هاشمی های شومینه در برابرمان می رقصند. نگاهم را به امواج موهای آتشینت، درست هم رنگ همین شعله های رقصان، که زندگی ام را به تلاطم انداخته اند و قلب بی تابم را در خود غرق کرده اند می دوزم. چقدر دلم می خواهد دستم را جلو بیاورم و انگشتانم را میان تارهای موهای لعنتی ات که تا روی کمرت می رسند حرکت بدهم، اما می ترسم. می ترسم... می ترسم همین که می ...

  • 1784 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,454 بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه تلافی تا خیانت

داستان کوتاه تلافی تا خیانت به قلم ریحانه مرادقلی به نام خدا انگشتش را روی شیشه ی ویترین مغازه گذاشت و رو به مرد فروشنده گفت: این و می برم. به حسن سلیقه اش لبخندی زد. یکی از بهترین حلقه های مغازه اش را انتخاب کرده بود پسر جوان روبه رویش که چشم هایش از خوشحالی برق می زد. - آقا تبریک می گم به این انتخابتون. دست گذاشتید روی یکی از بهترین کارای ما. اتفاقا مشتری زیادی هم داره و تو مده. لبخند را ...

  • 1786 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,085 بازدید
  • یک نظر
داستانک پوچ

داستانک پوچ نوشته ا اصغر زاده بنام او داستان کوتاهِ "پوچ" نویسنده :ا.اصغرزاده • دنیا همین است یک عمر دلخوش آدمهایی می‌‌شویم که عشقشان از دور زیبا و حرفهایشان از دور شنیدنی و خودشان هم از دور نزدیک حالا فقط کافیست این آدمها را کنار خودت ببینی‌ روزی هزار بار می‌‌گویی عشق ارزانی‌ خودتان روزهایم را به من پس بدهید #امیر_وجود • دستم روی دکمه‌ی دِلِت مکث کرد! چشم هایم را بستم؛ دلم نمی آمد آن همه خاطره را پاک کنم! به خودم تشر زدم :- لعنتی اون تورو فروخت، حالا تو تردید داری که عکسشو ...

داستان کوتاه آلزایمر زرد

داستان کوتاه آلزایمر زرد به قلم فائزه تاجیکی در پرتو مهر یزدان مقدمه فصل به فصل به انتظار پاییز نشسته است؛ که بیاید طوفان به پا کند و بگوید:«کجاست آن بانوی رویاها که با دستان لطیفش عشق را ترمه بافی می کرد و به قلب ها می آویخت؟» فریاد زنان بگوید:که آن مهدخت زیبا رو کجاست؟ از غصه برگ هایش را رها کند تا عابران پای روی آنها بگذارند، رد شوند و قصه ی عاشقی خودشان را با صدای خش خش برگ های بیچاره جار ...

  • 1806 روز پيش
  • علی غلامی
  • 2,477 بازدید
  • ۷ نظر
داستان کوتاه مفقود

داستان کوتاه مفقود به قلم فاطمه لقایی صفت   سبک بال رفته ای جا ماند ردت میان کوچه ها پیچید عطرت کجا رفتی که لاله خون چکانده به هر سجاده مهری بو نشانده از آن پرواز تو یک نام مانده زِ هجر کوی تو غم جا مانده سبک بال رفته ای ای داغ بر دل هزار افسوس و غم با ما مانده     نگاهم رقص برگی زرد را از پشت پنجره ی آشپزخانه دنبال می کند، با دیدن آن برگ؛ حسی متفاوت داشتم، غمگین، نگران و کمی هیجان زده... توی دلم گفتم ...

  • 1829 روز پيش
  • علی غلامی
  • 1,035 بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه خیال شیرین

داستان کوتاه خیال شیرین نوشته ا اصغر زاده بنام حق داستانکِ : خیال_شیرین بقلم : ا_اصغرزاده   قدم زنان خود را به حوض وسط خانه رساند؛ دست هایش را از هم باز کرد و دور خود چرخ زد، خندید و چرخ زد، چرخ زد و چرخ زد و خندید از ته دل و واقعی. چه خانه ی زیبایی! رویایی و قشنگ. سرش را بلند کرد. آسمان قصد باریدن داشت. چه بهتر! به سمت تاب دویید و رویش نشست؛ خودش را تاب داد و منتظر باریدن باران شد. انتظارش ...

داستان کوتاه خرس عروسکی

داستان کوتاه خرس عروسکی به قلم مرضیه حکیمی #خرس_عروسکی از سرمای هوا بود یا انزوای وجودم، نمی دانم اما تمام تنم می لرزید. دو تا گوی روی صورتم تر شده بود و می درخشید. پوشال های درون قلبم انگار توی هم پیچ و تاپ می خوردند. من فقط یه خرس کوچک با مدل قدیمی بودم که روی قفسه ی زهوار در رفته مغازه نشسته بودم. هیچ کس حتی حاضر نبود لبخندی نثارم کند یا لمسم کند. قیافه ی همه با دیدنم توی هم می رفت ...

داستان کوتاه فرشته بی بال

داستان کوتاه فرشته بی بال به قلم ریحانه مرادقلی   رو به معبودش کرد و گفت: پس کی می رسد زمانی که پا به دنیا بگذارم و زندگی کنم؟ قطره اشکی از چشم های فرشته پایین چکید و گفت: دنیا دار مکافات است، روزی می رسد که از این همه تعجیل پشیمان خواهی شد. ناگهان همه جا تاریک شد. چشم هایش را رو به دنیای جدید رو به رویش گشود. خوشحال بود که پس از نه ماه انتظار حالا توانسته از مکانی تاریک به روشنایی ...

داستان کوتاه سال مرگ

داستان کوتاه سال مرگ به قلم ریحانه مرادقلی به نام خدا نویسنده: ریحانه مرداقلی نام اثر: سال مرگ   #سال_مرگ بر روی صندلی کنار پنجره نشسته بود و جرعه جرعه از قهوه اش می نوشید. همیشه عادت داشت قهوه اش را تلخ بنوشد، زیرا عقیده داشت تلخی اش از تلخی سرنوشت اش بیشتر نیست که بتواند خاطرش را مکدر کند. به دور دست ها می اندیشید، غرق در افکارش بود و گویی در عالم دیگری سیر می کرد. همه از او دلیل دلخوری اش را جویا می ...

  • 1857 روز پيش
  • علی غلامی
  • 914 بازدید
  • یک نظر
داستان کوتاه پروانه شدن

داستان کوتاه پروانه شدن به قلم ریحانه مرادقلی به نام خدا صدای کفش های پاشنه بلند قرمز رنگش که گام های تند بر روی زمین خیس خیابان می گذاشت تا زودتر به سر پناهی برسد، نظر هر بیننده ای را جلب می کرد و باعث می‌شد تا هر کس که از کنارش رد می شود برای این پوشش نامناسبش تیکه ای نثارش کند. بیخیال از این همه رسوایی، قهقهه می زد و همین امر باعث می‌شد تا افراد بیشتری نگاه های هیز یا ...

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.