داستان کوتاه بام های برف خورده به قلم میم ساداتزمستان رخت سفر بسته بوداما انگار قصد دلکندن و رفتن را نداشت هر روز که می گذشت هوا سرد و سرد تر می شد.چشمانش را باز کرد و خیره ماند به تک تک تیره های چوبی سقف خانه قدیمی بود و هیچ چیز شبیه ویلا ها یاآپارتمان های شهری نبود.در جایش چرخید ,روی پهلوی چپش دراز کشید قطره آبی از سقف کنده و روی صورتش رها شد به آنیدر جایش نیم ...
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آخرین نظرات
ماهور❤️ یه دنیا عشق تقدیم بهت واقعا کیف کردم این مدت...
چطوری باید دانلود کنم من بلد نیستم...
فاطیمنم آمد دارم بهت ک میتونی ی عالمه رمان های عالی بنویسی بیشتر رماناتون رو خوندم م...
Arooshaفدای تو نظر لطفته♥️ اینستا هستم Aroosha_ostad...
Arooshaفدای تو نظر لطفته♥️ اینستا هستم Aroosha_ostad...
رمان ازدواج سوری طلاق زوری...
اعتبار سنجی سایت
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.