رمان چتر خیس نوشته مریم سلطانیاز غم عشق چه باید میکردمیتوان قصه نوشت شعر سرودمیتوان دل خوش کرد به کلامی و شنیداز تو خط و نامهی سردمیتوان داغ شد و شعله کشیدفروغ فرخزادتک زنگ خورد. با عجله از پشت میز بلند شدم و در جواب نگاهپرسوال مامان گفتم:بچهها اومدن دنبالم باید برم. -با این حرف، با برداشنتن کینو و کلاسنورم روی مینز، ازآشپزخانه بیرون آمدم. در جواب مامان که میگفت:پس صبحانهات چی؟ -گفتم:دیرم شده مامان، سرراه یه چیزی میگیرم میخورم. ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.