دلنوشته تو دیگر تو نخواهی بود به قلم آیدا رستمی پوربدتر از درد جدایی ناگهانی،درد باقیمانده لاشه رابطه ای عاشقانه است...دستت عرق میکند...قلبت به درد می آید...بدنت میلرزد...اشک هر لحظه روی گونه ات سرازیر است...بدتر از همه این است که میدانی یا باید تمامش کنی یا منتظر بمانی تا خودش رهایت کند...در اینصورت تو یک بازیچه ای بیش نیستی در دستان ظالم او...نه غروری باقی میماند...نه احساسی...ونه شخصیتی...و فاجعه این است که تو دیگر تو نخواهی بود!!!
دلنوشته در دنیای نامردی نوشته آیدا رستمی پوردر این دنیای نامردی....اگر کسی بداند...پشت این همه قول و قرار...پشت این همه حرف و حدیث...پشت این همه عشق و محبت...پشت این همه بودن و ماندنی...نبودن و نماندنی هم هست،دیگر کسی عاشق نمیشد!!!وای بر آدم های این دنیا!
دلنوشته نفرین و آه به قلم آیدا رستمی پوراگر روزی احساس کردید کسی رانمیخواهید...دستانش را بگیرید و درچشمانش نگاه کنید...ارام و رسا هرچه در دل دارید به او بگویید...اگر شکست...اگر خرد شد...حتی اگر هم در زیر بار حرف های شما مرد...به او بگویید...درد مردن قبل از قول و قرار بهتر از درد و آه بیتوجهی به معشوق بعد از قول و قرار است...شاید آن آه در آن لحظه دامنتان را نگیرد اما یک روز...یک جا و در یک لحظه...بلاخره بر ...
دلنوشته سرنوشتقسمت باشد یا که سرنوشت...خودمان را با جمله "تا قسمت چه باشد"گول نزنیم..."قسمت"اراده ی من و توست...#آیدا_رستمی_پور[caption id="attachment_12442" align="aligncenter" width="450"] دلنوشته سرنوشت[/caption]
دلنوشته سرزمین خوشبختیدلنوشته:سرزمین خوشبختیمجموعه دلنوشتهءیاسنوشتهءآیدا رستمی پورروبه رویم می ایستی،مرا با عشق صدای میزنی،و انگاه که مرا در اغوش میکشی،به سرزمین خوشبختی بدل میشوم.عطر گل ها...شیرینی لب هایت...پرواز پرنده ها...نفس های بیتابم...پاهای بیتوانم...چشم های پرشورم...دیگر مهم نیست آن زماناسمان هم برزمین بیاید راضیم.فقط تو بمان و اغوشتکه دنیایی ست برای من!
دلنوشته سرنوشت یا قسمت[caption id="attachment_9920" align="aligncenter" width="450"] [/caption] قسمت باشد یا که سرنوشت...نوشته آیدارستمی پورخودمان را با جمله "تا قسمت چه باشد"گول نزنیم..."قسمت"اراده ی من و توست...
دلنوشته بغض شبانه[caption id="attachment_9917" align="aligncenter" width="450"] [/caption] دلنوشته:بغض شبانهمجموعه دلنوشتهءیاسنوشتهءآیدا رستمی پورستارگان در گوشه های اسمان،چشمک میزنند به مردمی که دل میکنند..گوشهء اتاق دلگیرم. عکس هاهم انورتر...هردم هر لحظه یادت میکنم...غبار نشسته روی صورت هایمان...صدای بغض الودی که صدایت میکند...قلبی که دل دل میکند...کاش رهایم میکردی...تنهایی چیز کمی نیست!بی تفاوت بودنت هرلحظه ابم میکند...حال یک دیوانه را یک بی تفاوت بد میکند...کاش میمردم نمیدیدم که در فصل بهار...اسمان دلگیر از منو من دلگیرم ز تو...
? داستان_کوتاه✨ بعد از تو? ژانر اجتماعی✍ بقلم آیدا رستمی پور داستانک بعد از تو نوشتهءآیدا رستمی پورهر روز در مدرسه میدیدمش. ساعت هادنبالش میکردم و محو تماشای موهای طلاییرنگ و دو چشمان سبز رنگش میشدم. هرروز به بهانه ای از او کتاب میگرفتم وگلبرگ هایخشک شده لای کتابش میگذشتم اما او توجه به من نمیکرد. از بی محلی اش ناراحتو محزون بودم تا اینکه پسری به سویش رفت و شاخه گلی به او داد.لبخند زدند و اشکم درامد...دست هم را ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان و کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.