دلنوشته های عاشقانه شامل بهترین دلنوشته های عاشاقانه ، دلنوشته های احساسی ، دلنوشته های غمگین ، دلنوشته های زیبا و پرمعنی و… می باشد
دلنوشته هایی که داخل سایمون قرار میگیرند از نویسنده های خود سایت میباشد . دلنوشته های عاشقانه و احساسی برای شما عزیزان که عاشق این متن ها هستنید قرار داده میشود .
در ضمن شما میتوانید این دلنوشته هارو بعنوان عکس نوشته های عاشقانه و زیبا برای خودتون ذخیره کنید یا هم میتوانید از دلنوشته های زیبای سایت رمانکده بعنوان پست های خود در شبکه های اجتماعی
یا بعنوان پروفایل خود انتخاب کنید که بی شک بهترین دلنوشته هارو ما برای شما داخل سایتمون قرار داده ایم
دلنوشته صوتی هفت نامه برای مریم (نامه سوم)
با اجرای بی نظیر افسون غفائی و به قلم بسیار زیبای هادی پورحسین و با تنظیم سمیر رستگار
نامه سوم
سلام
مهربانوی زیبای من :
پاییزِ عاشق را به هر جان
کندنی بود با شب بیداری ها و
چشم انتظاری های کشنده به
آخر رساندم , با هر برگ زردی که
بر زمین می افتاد من نیز
موی سفید میکردم , زانوهایم
سست میشد و سوی چشمانم کمتر ,
و چه دلنشین و زیباست
در ره معشق جانت به لب آید ,
که نه طبیب , ...
دلنوشته صوتی هفت نامه برای مریم (نامه دوم)
با اجرای بی نظیر افسون غفائی و به قلم بسیار زیبای هادی پورحسین و با تنظیم سمیر رستگار
#هفت_نامه
نامه دوم
سلام
مهر بانوی دوست داشتنی من :
هر چند که پاییزِ عاشق را
مهر سر آغاز می باشد
و آذر ختم کلام و نقطه
پایان قرارهای عاشقانه ,
ولی برای من مهر ماه , فصل رویش
و سرآغازیست بر عاشقانه های
گره زده ام بر گیسوان محبوبی که
بهار را از لا به لای برگهای زرد و
خشک پائیزی و از زیر پای
دختر بچه های ...
دلنوشته صوتی هفت نامه برای مریم (نامه اول)
با اجرای بی نظیر افسون غفائی و به قلم بسیار زیبای هادی پورحسین و با تنظیم سمیر رستگار
#هفت_نامه
نامه اول
سلام
میدانم هیچگاه این
نامه ها به دستت نخواهند
رسید و نخواهی خواند , ولی
لازم دانستم دست به قلم شوم
و چند خطی از گذشته برایت
بنویسم .
نگین زیبای انگشتری عمرم :
شاید اصلی ترین
بهانه برای نوشتن این نامه ها
همین اطمینان خاطر از نرسیدن
آنها به دستهای پر مهر تو باشد ,
پس با خاطری آسوده و بدون
هیچگونه استرس , لرزش
دست و یا ...
- 1727 روز پيش
- علی غلامی
- 2,032 بازدید
- یک نظر
دلنوشته می مانم
می مانم که جوابت را موقع پس زدنم چه بدهم...
هرچه فکر می کنم تنها یه جمله در ذهنم فریاد می زند
" میری به سلامت فقط قلب ِ من قبلش پس بده"
گلی
- 1729 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,223 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته بهار
بهار همان نگاه پر مهر توسـت
وقتی که نی نی اعماقش
روی قلبم
سایه می اندازد ...
#فرنوش_گل_محمدی
- 1729 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 2,269 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته بعضی ها
بعضی ها برای ماندن،نمی آیند!
می آیند تا بفهمانند باید برای انتخاب هایمان هوشیار تر باشیم.
اسیرنگاهش نشویم.
به لبخندهای گرم اش خیره نشویم.
گوشمان را با صدای خنده هایش پر نکنیم.
به ملودی صدایش شب ها فکر نکنیم و در آرزوی داشتن اش گیسوان خود را گرو نگذاریم!
#مژانا_نوروزى
- 1732 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,164 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته چتر
شده ام همان چتر جا مانده ای، که صاحبش هوای دیوانگی و زیر باران دویدن به سرش زد!
همان قدر تنها، همان قدر بی استفاده...
#ریحان
طراح:زهرا.س
- 1737 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,166 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته میم مثل مادر
#مادر
میگویند: میم مثل مادر.
من میگویم:
عین مثل عشق مادری که حیاتبخش سکوتها و خاموشیهاست!
نون مثل نفسهای مادر در وادی غربتهای یک دختر.
لیکن نون نبودش را به چه خفتی بر زبان نالانم جاری کنم؟
میگویم: الف جهانم بدون مادر فلج است.
مادر، همان "پ" پزشک معالجیست که شب تا صبح را بر بالین فرزندش میسوزد و میسازد و"میم" مرهم زخم را بر تنش مینهد!
مادر "میم" همان معمار قهاریست که تا نباشد طرح خانهای پایریزی نخواهد شد.
مادر که نباشد؛ نه ...
- 1739 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 3,704 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته بهار
می گویند بهار که آمد گلستان عاشق می شود اما،
تو را چه گویم که برایم بهار و زمستان را یکی کرده ای و نمی دانم گلستانم کجا پرگل گشته.
گلی
- 1740 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,453 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته سادگی
از شدت سادگی بستم چشمم را دلم را تا بچینم ستارهای را کَر شدم کور شدم لال شدم تا نبینم مردن دلی را
"راضیه کرمپور"
- 1741 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,905 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته حواس پرتی
حواسم جمع نبود
عاشق شدم
حال که حواسم را جمع کردم
از این همه دوست داشتنم مى ترسم
#امیر وجود
- 1741 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,555 بازدید
- ارسال نظر
دلنوشته رفتنت
یار من!
در این شب های سرد، زمستان نبودنت را از چشمان سردت حس کردم.
این شب ها بدون تو برایم جهنمی بیش نیست.
برگرد بگذار تن سردم بودنت را حس کند و دستان گرمت را لمس.
برگرد تا با حضورت شب های تیره و تارم ستاره باران شود و دستانت درون موهایم طنازی کنند و چشمانت بار دیگر چشمانم را به بازی بگیرند!
برگرد بی تو من چگونه با خاطراتم سر کنم؟
بی تو من چگونه به این دل نفهم رفتنت را بفهمانم؟
دلی ...
- 1743 روز پيش
- دلنوشته عاشقانه
- 1,395 بازدید
- ارسال نظر