دل نوشته اثبات عشقت کار من نیست-به قلم پرنیا رخشا- اثبات عشقت کار من نیست، من هستی را ندارم.نگاهت آسمانی آبیست و توان پرنده شدن ندارم.دستانت کویر خالیست و توان سراب شدن ندارم.موهایت شب سیاهیست و توان ماه شدن ندارم.بویت باد صافیست و توان طوفان شدن ندارم.در برابر توی توانا و من ناتوان، فقط ذرهای عشق مشترک است.تو هر چیزی که داری را عرضهام نکن، تمام دار و ندارم را فدایت میکنم.نویسنده:پرنیا رخشاطراح: فاطمه احمدی با تشکر از همراهی شما عزیزان!برای دانلود ...
دل نوشته قطار خاطراتبه قلم زهرا دانا مینشینم در انتظار یک قطارتا بیاید، بِبَرَدْ خاطرات غمانگیز مراتا بیاید کولهبار سال قبل را دود کند...گفته بودم تک تک آن کوپهها مال من است؟!مال خاطرات و خندهها و اشکهای بیزبان؟!میگذارم کنج کوپه، خاطرات دیروز را...سوت میکشد قطار.مینشیند گَردهی دود بر روی هوا،میرود این قطارِ خاطراتتا بیاید جای او، یک نفر با بالهایی برای پرواز...نويسنده: «زهـرا دانا»طراح: #فاطمه_احمدی با تشکر از همراهی شما عزیزان!برای دانلود بهترین دلنوشتهها و رمانها، به سایت:www.romankade.comمراجعه فرمائید.کانال تلگرامی رمانکده: @romanhayeasheghane
دل نوشته دیدم تو رابه قلم رقیه محمدی www.romankade.com خودم دیدم تو رادستت در دستانشنگاهت در چشمانشمن دیدمتان...اماتو، تو نبودی!خودت بودی اما خودِ قبلت نبودی...تو به درد لاعلاج گرفتاریمیخندی تا پنهان کنیقهقهه میزنی تا دلت نگیرداما من میدانمتو دیگر، آدم سابق نمیشویهر چقدر بخندی...هر چقدر شاد باشیتو شادی را به غم تعبیر میکنیتو مرا جای او مجسم میکنیدرد دارد شنیدنش برایتاما تو او را جای من مجسم میکنی!...نویسنده: #رقیه_محمدیطراح: #فاطمه_احمدی با تشکر از همراهی شما عزیزان!برای دانلود بهترین دلنوشتهها و رمانها، به سایت:www.romankade.comمراجعه ...
دل نوشته نگاه توبه قلم سمیرا چرمی www.romankade.com قهوه تلخ نگاه تو چشیدن داردگل زیبای وجود تو چه دیدن داردعمر من نذر وصال تو ولیطوطی عشق تو سودای پریدن داردنویسنده: سمیرا چرمیطراح: #فاطمه احمدی با تشکر از همراهی شما عزیزان!برای دانلود بهترین دلنوشتهها و رمانها، به سایت:www.romankade.comمراجعه فرمائید.کانال تلگرامی رمانکده: @romanhayeasheghane
دل نوشته ریشه عشقتبه قلم س محمدی www.romankade.com با یاد خاطراتت در کوچه پس هایِ شهر قدم میزدم که به یکباره لبانم آرام کش میآید. میخندم....بلند و از ته دل...ناگهان بغض در گلویم لانه میکند. قطره اشکی منزوی در چشمانم حلقه میزند.اینبار فریاد میزنم!چندین مرتبه پشت سرهم...اشک هایم یکی پس از دیگری سبقت میگیرند. بی اراده با زانوانم به زمین می خورم. میگریستم اما آهستهترطوری که دیگر فقط خودم صدایِ فریاد هایِ دلم را بشنوم نه دیگران... و خود را لعنت میکنم ...
دل نوشته ی من و خدابه قلم زهرا جعغریwww.romankade.com دلم جایی را میخواهد که فقط من باشم و خدا . جایی که پرنده پر نمیزند و صدایی مزاحم من و افکارم نمیشود.دلم مکانی تاریک میخواهد، اما نه تاریکی مطلق. تاریکیای که با نور کوچکی، دلم را امیدوار به این زندگی کند.دلم جایی را میخواهد که روی سنگ فرشهای خیابانش، بدون ترس از برخورد با دیگران راه بروم و دور شوَم؛ دور شوَم از هیاهوی زندگی، غم ،اندوه و نشدهای زندگی!دلم رفتنی ...
دل نوشته کلاگیسدلنوشتهی کلاهگیسبه قلم پریسان خاتونwww.romankade.com***مقدمه:- باید فراموشم کنی.- نمیتونم!- باید بتونی.- دِ لعنتی میگم نمیتونم میفهمی؟- چرا نمیتونی؟!- تو شدی یه تیکه از وجودم، تو شدی همهی من! مگه میشه فراموشت کنم؟- وقتی دو روز دیگه، یه تیکه از وجودت زیر خروار خروار خاک پوسید معنی فراموشی رو میفهمی.- وقتی یه تیکه از وجودم بره زیر خاک... سلول به سلول وجودم رو محکوم به تنفس زیرِ همون خاک میکنم!*** صداها به مثال متهای روح و جانم را خراش میدهند.رنگ ...
نام مجموعه: شرم کنید!نام نویسنده: ستاره لطفیژانر: تراژدیمقدمه:تمامیتان یک مشت خطاکار هستید که سر خود را زیر برف نمودهاید... .نقاب شرم را بر روی پوستهی بیحیایی کشیدهاید و نمیخواهید بفهمید با این یاوهگوییها به جایی نمیرسید...اندکی افکارتان را رشد دهید در این جامعهی بسی ویران...! *** سخن نویسنده:*این دلنوشته نه عاشقانه هست و نه تراژدیک، این دلنوشته از دل پر یک انسان میگه و بس!*هر دلنوشته محتوی متفاوتی دارد. «جای شیفتگی نبود...تمامشان خنجر زدند بر احساساتمان!»نمیدانم چرا...شمایی که ذهنتان جا ماندهاست، برای چه ...
دلنوشته سنگلاخ غممسیر سختی بوداز این همه همواریکی کشاند ماه را به سنگلاخ غم!کدام غروب راخورشید میرفتبه تبعِ لبخند؟!من که شنیدم، با زور میرفت!در یا میگفتاین راز پنهان در اشک مهتاب!میگفت مهتاب خوابش نمیبُرددیدار میخواست!کو گندم شهر؟!پنهان چه جایی است؟ دست کدام دشت؟تا صبح گر بیدار باشممیبینم او را، در این گذر؟اینجا سکوت و خواب چشمهرقص درختان، آواز باراندستی که با زور فردایِ فردافردا و فردابازهم فرداچنگ میزد شمع سحر راتنها جواب بود!انکار تقدیر انگار خواب بود!مهتاب تا صبح بیدار ...
دلنوشته ای کاشبعد از رفتنت این دنیا هم انگار با من سر جنگ داشت .وجودم پرشده بود از بذر ای کاشهایی که تو در قلبم کاشتی و من فقط حسرتش را درو کردم.سارا خوارزمی[caption id="attachment_25348" align="aligncenter" width="300"] دلنوشته ای کاش[/caption]
مجموعه دلنوشته های پاییزمن تمامم را در نیم نگاه تو گم کردمدر لبخند محوت که چقدر سرد بوددر ثانیه هایی که به عقب برمی گشتنددر درختانی که زنده می شدندو ادم هایی که میرفتند و میمردندمن مردم تا زنده شومدر اغوشت گرفتم تا گم شوممبادا فراموش کنیزمستانی را که دستانم را گم کردیروزی را که تمام خاطراتت رادر یک چمدان قدیمی جمع کردیو با یادداشتی که حالت خوب نیسترها کردی در انبوه فراموشی هامبادا خاطرات را فراموش کنیانها دنبالت می ...
دلنوشته تیرگی ها و سیاهی هایخ زدن تنها زمان باریدن برف نیست! زمان سردی شدید هوا هم نیست.گاهی آنقدر در عمق تنهایی و افکار خودت غرق می شوی که آنوقت معنای عمیق سرما را می فهمی.می دانی جانم؟تنهایی یعنی همان یخ زدگی ولی به مرور...به خودت که می آیی می بینی قلبت آنچنان یخ زده، که با هیچ محبتی گرم نمی شود. حتی شنیدن قصه ی عاشقی دیگران هم، دل سیرت را، گرسنه ی، ذره ای مهر و محبت، نمی ...
دلنوشته کمبود خاطرهمن حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذای کم وسیگار زیاد.گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر رای به بستری شدنم داد.چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بایه نفر, من و دوست خوبم,تنهایی.#محمد_علیخانی دلنوشته ریاضیدلنوشته وقتی غم وجودت دلنوشته ...
دلنوشته چقدر سعی کردم بذارمت کنارچقدر سعی کردم بذارمت کنارشدم من مثل یه آدمی که باپای خودش داره میره سمت دارچشم بهم زدن زندگیم شد آوارخواستم که سرد بشم با تو با همهسخته بگم بی تو زندگیم غمهبی تو و چشمات زندگی شده وارونشدم یه ولگرد دیوونه ی داغونخنده هام محو شد دیدمت با اونخنده هاتو با اون جلو چشمام موندجا موند رد پاهات رو این دله منخسته شدم انقدر کردم گِله منچقدر چشمامو بستم روی کاراتتو هر شرایط همش ...
دلنوشته از بچگی از خون متنفر بودمیادمه وقتی بچه بودیم یه بار انگشتم به صفحه های کتابم کشیده شد و خون اومد،نمی تونستم نگاش کنم؛ تو برام با بستیش...بعدشم دلداریم دادی که سریع خوب میشه!بزرگتر که شدیم وقتی آقاجون از مکه اومد جلوش گوسفند کشتن؛ خونو که دیدم جیغ کشیدم...با دستات جلوی چشمامو گرفتی و گفتی هیچی نیست دیوونه! به این فکر کن که قراره یه کباب مشتی بخوری!چند سال گذشت و شنیدم دکتراتو گرفتی...وقتی بهت تبریک گفتم با خنده ...
دلنوشته زیبای مادرمادر همان خورشید تابان و درخشنده ی زندگیست که می گستراند مهر و محبت و گرمای وجودش را بر سرمان.مادر همان فرشته ی زمینی ست که با اشک هایمان اشک می ریزد و با شادی هایمان شاد می شود.همان که با بودنش زندگی را لمس می کنی، همان که با آغوشش بهشت را حس می کنی، همان که با نوازشش آرام می شوی.مادر یعنی لبخند خدایعنی عطر خوش مادرانهیعنی یک دنیا آرامش، یعنی مهرمادر زیباترین واژه ی جهان، ...
دلنوشته عاشقانه میدونی!کنار هم بودن این نیست که فقط حتما پیشت باشه و ساعت هی زل بزنی تو چشاش و هروقتم دلت خواست دستاشو بگیری و باهاش بری بیرون و خودتو غرق کنی توآغوشش و آروم شیگاهی وقتا میتونه عشق یه فاصله باشه و تو هم انقدر دلتنگ باشی که نتونی تو چشاش زل بزنی و دستاشو بگیری ولی وقتی میشینی ساعت ها تو اوج دلتنگی بهش فکر میکنی و با خیال بودنش، باهاش کل خیابونا و کافه های دنج ...
دلنوشته مراقب حرف هایتان باشیدمراقب حرف هایتان باشیدیک کلمه، یک حرف ،حتی یک واج کوتاه گاهی زلزله ای در زیر بناهای وجود میسازد،گاهی چنان کاری دست دل آدم می دهد،که باز سازی فرو ریخته های درون، از پس یک انسان بر نمی آید!تنها چیزی که باقی می ماند آواری از جنس ویرانی ها ست.ویرانی هایی از جنس شکسته ها و تخریب شده هایی از جنس اعتماد ها !مراقب حرف هایتان هر چند کوتاه و کوچک، باشید#فرنوش_گل_محمدی
دلنوشته ستاره ی چشمک زن چشمانتتو که باشی، هراس از هیچ ندارم!نفست که باشد، اکسیژن را هم نمیخواهم!تو که باشی، الفبای فارسی را هم نمیخواهم؛ خود تو واژههای پر از احساس من میشوی.افق چشمانت بلند پروازی من میشود و حضورت نامی روزهایم.میخواهم از چشمانت بگویم، از دریای بیکران نگاهت؛ طعم نگاهایت برایم چشیدنیست.لمس ستارهی چشمک زن سیاهی شب چشمانت، برایم آینهی تعلق است.دور تا دور حیاط خانهی قدیمی قدم میزنم و حضورت را در آغوش میکشم، فاصلهی من و تو ...
دلنوشته بعضی وقتابعضی وقتا بعضی جاها اتفاقاتی میفته که دلت میخواد دست بکنی تو جونت و قلبتو همونجوری بکشی بیرون و چشمتوچشم بهش بگی:-دِ آخه لعنتی چته؟ چیمیخوای؟حرفِ حسابت چیه؟حالا خوب شد،زمینت زد،رفت،ردشد،شکستت؟خوب شد دیگه نیست! راحت شدی؟حالا دیگه نزن! حق زدن نداری! وقتی نیست تو چرا باید کار کنی؟مگه دلیل کار کردنت اون نبود؟حالا دیگه وایسا!بسه لعنتی وایسا! وایسـا!ا_اصغرزاده[آسمان]
دلنوشته شیشه دلم شکستهشیشه دلم شکسته.چینی بند زدهای شدهام،که هر دم از هم گسسته میشود.ترکهای بسیار دارد آینه دلم،هر یک ردی از رنجیست که بر آن نشسته.ردی از نامهربانی آدمهای زندگیام.تکههایم هر کدام به سویی میروند.بیپناه و دردمند، تنها و سرگردان، آشفته و بیهویتگمشده در معنا، گمگشته در آگاهی،اهدافی که دیگران برایم ترسیم کردهاند.نمییابم آنچه که آرامم کند.نمیتوانم دمی در خود فرو رفته و افکارم را انسجام بخشم.#زهرا_محمدی_فرازاندام
دلنوشته دل اگر سرد شوددل اگر سرد شود، شعله ی گرمش که شود؟ /یار اگر ترد شود، همدم و هم پاش که شود؟ /ماه اگر محو شود، روشنیِ شب چه شود؟ /مِی اگر کهنه شود، ساقی محفل که شود؟ /شمع اگر کور شود، چه کسی معشوق پروانه شود؟ /گل اگر پژمرده شود، زنبورِ عسل خور چه شود؟ /صبح اگر شب نشود، گردش دوران چه شود؟ /تن اگر زخم شود، مرحم دردش که شود؟ /خواب نیارَم به چشمم تا بیایی و ...
دلنوشته دشت لاله زار دلمدر میانِ دشت لاله زارِ دلم/محزون و سرگشته و وِلَمدر این فضا، ناآشنا و غریبم/با این ازدحام دستانت را چگونه بیابممیخواهم درجِدال باغم هایم پیروز شوم/اما در نبودنت چگونه میتوانم فیروز شومچرا تنهایی برای همیشه از این بنده ترد نمیشود؟ /چرا بَندِ دلت به بَندِ این دل وصل نمیشود؟دست به دامانش شوم هم لحظه ای از کنارم رد نمیشود/چه کنم تا که نیایی هرگز این مشکلم حل نمیشودقصه ها با وجود جرعه ای از تو اتمام ...
دلنوشته رابطهوقتی رابطه ای را تمام می کنیدبا هر اسمی که هستچه دوستی...چه زندگی...همه پل های پشت سرتان را خراب نکنید..حرمتها را نگهدارید....همیشه چیزهایی برا جا ماندن هست ...آهنگی...عکسی...نوشته ای...خاطره ای...شاید یک روزی دلتان خواستبروید آنها را بردارید...شاید دلتان خواستبرگردید و بمانید ...#علی_کیا
دلنوشته دنیای عجیبی شده استدنیایِ عجیبی شده است !ما مثل دومینو میمانیم من به تو ضربه میزنم ! تو به من ! آن به تو ! تو به آن!برای هریک از آدمهای زندگیمان تاریخ انقضا مشخص کرده ایم!اوایل خودمان را در زندگی کسی پررنگ میکنیم بعد از آن که آنهارا دل بسته کردیم کم کم رنگ عوض میکنیم ، کم رنگ می شویم!ضربه میزنیم و نابود میکنیم!آدمها را مثل عروسک خیمه شب بازی در دست میگیریم و آن ها را ...
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آخرین نظرات
ماهور❤️ یه دنیا عشق تقدیم بهت واقعا کیف کردم این مدت...
چطوری باید دانلود کنم من بلد نیستم...
فاطیمنم آمد دارم بهت ک میتونی ی عالمه رمان های عالی بنویسی بیشتر رماناتون رو خوندم م...
Arooshaفدای تو نظر لطفته♥️ اینستا هستم Aroosha_ostad...
Arooshaفدای تو نظر لطفته♥️ اینستا هستم Aroosha_ostad...
رمان ازدواج سوری طلاق زوری...
اعتبار سنجی سایت
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.