امروز و اینجا صحنه هم اغوشیست
اسمان نقره فام و پای برهنه و جنگل وحشی و دستان تو
آه
دستانت را می گویم انچه حس دلخواه لمس من است را تو نمیدانی
رد پایت قبله گاهم شد
نهر روان عطر تنت را نسیم وار میانه کاج های بلند افشانده ای
قدمهای لرزانم کشش دویدن ندارند
اینجا اتفاقی در حال رخ دادن است
شانه های هدهد خوش خبر رقصان است
اغوشم ترنم صدای بال پروانه ها شد
شوریده و سرمستم از جنگل وحشی چشمانت
وای از بودنهایت که گاه و بیگاه سهم دل پریشانم شده بی قرار ترم می کند
امشب اینجا خبریست از شیدایی
تن من تکیه گاه سایه بان بلند قامت دماوندت شده
اه
که امشب اینجا خبریست
نوشته: #لیدا_صبوری
طرح: #آیهاسماعیلی