تینا سرلک؛ دختری که علاقهی خاصی به علوم آزماشگاهی داشت. اون در یکی از آزمایشهاش اشتباهی میکنه که موجب میشه تغییراتی توی بدنش رخ بده! درست مثل نه نفر در صد سال پیش… درست یکی مثل تایان!
مقدمه: میجنگم تا از بند اسارت رهایی یابم… .
میجنگم تا سرزمینم را نجات دهم… .
میجنگم تا طعم خوش پیروزی را زیر دندانم مزهمزه کنم… .
آری… .
من دختری هستم از جنس جاودانگی… .
با عجله از خونه بیرون اومدم و سوار ماشینم شدم. سوییچ رو داخلش انداختم و استارت زدم. پام رو محکم روی پدال گاز گذاشتم که احساس کردم پدال زیر پام خورد شد. به ساعت ماشین نگاه کردم که ده دقیقه گذشته بود. توی خیابون نسبتاً شلوغ که کمی ترافیک بود، از لای ماشینها لایی میکشیدم و بیاهمیت به بوقبوق و فحشهایی که میخوردم، سرعت ماشین رو بیشتر کردم.