داستان رقص باد در باران در مورد دختری به نام شمیمه. اون فرزند شهیده که با مادرش تنها زندگی میکنه و مدتی بعد از ورودش به دانشگاه با یکی از استاداش آشنا میشه که فامیلش عین فامیلی خودشه. باید ببینیم چه رازی پشت این تشابه اسمیه… .
در ادامه شمیم یه خان عمو داشته که به قتل رسیده و مأمور جوون پرونده به دنبال راز این پروندهست! البته این پرونده هم خیلی پیچیدهست که پای مأمور به… .
زندگی همچون رودخانه ایست در جریان و آدمها، سنگهای کف این رودخانهی پر جوش و خروش هستند. سنگها با جریان آب قل میخورند و پیش میروند و زندگی کماکان، همانند سنگهایی که در کف رودخانه در جریان هستند، ادامه دارد.
همهی سنگهایی که در جریان رود در حال حرکت هستند یک روز از حرکت باز خواهند ماند و ما آدمها هم یک روز عمرمان به پایان میرسد و از جریان زندگی خارج میشویم.
ولی مرگ همراه با خفت و خواری کجا و مرگ با افتخار کجا! یا به نوعی مرگ یک رزمنده در راه وطن کجا و مرگ یک مجرم در حال فرار کجا!
زندگی با تمام رنگهای پر فریبش، سختیها و مشقات زیادی با خود به همراه دارد؛ ولی نباید از حکمت خدا و دست نیاز دراز کردن سمت خدا غافل شد!
شمیم، دختری از تبار شور و نشاط و جوانی است که مثل هر انسان دیگری با مشکلات خودش دست و پنجه نرم میکند. عاشق شدن هم با تمام زیبایی و شور و حالی که دارد میتواند گاهی مثل یک درد در زندگی باشد!
به قول حافظ که میگوید:
«الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»