قرار نبود عاشق بشم، عاشق مردی که مادرش منو ممنوعه میدونه برای پسرش، مردی که رفتن رو ترجیح میده و منو با قلب عاشقم تنها میذاره، میره و بعد از سالها دوباره برمیگرده اما این بار دیگه شاید جریان عشق فرق بکنه!
ماشین اش را می بینم که بغل خیابان می ایستد.. از خیابان رد شده و سوار می شوم.
سلامی می دهم که بدونِ جواب بهم با نگاهی هم چنان به جلو می گوید:
_ چی می گفتی پشت تلفن!
نگاه ام هم چنان به نیم رخ اش است.
_ چیز دُم داری نگفتم، گفتم از این به بعد میخوام برم پیشِ مادربزرگ ام زندگی کنم.. همین!
حالا با همان اخم به من نگاه دوخته.
_ اون وقت چرا!
سر ام را به نشانه ی نفهمیدن تکان می دهم.
_ یعنی چی که چرا.. خب دلم می خواد برم پیش مادرجونم، این پرسیدن داره!
می چرخد سمت ام، آرنجِ چپ اش را رویِ فرمان گذاشته و می گوید:
_ دلت بی خود کرده، من آبرو دارما نیکا، پا نشی بری پایین شهر، از این به بعد جو میفته همه جا که دوست دختر مسیح پایین شهریه، بیا و درستش کن!
عصبی می خندم.
_ وای مسیح وای، واقعا نمی دونم چی بگم بهت من، حالم از این کوته فکر بازی ها بهم می خوره..
“روش اول خریداز طریق زرین پال”
روش دوم خرید از طریق کارت به کارت هزینه
اگه به هر دلیلی با خرید از طریق اینترنت با دو روش بالا مشکل دارید میتوانید مبلغ 40 هزار تومن به شماره کارت زیر کارت به کارت کنید و بعد به شماره تلفن (۰۹۰۲۴۰۸۴۸۵۸) نام رمان رو اس ام اس کنید و لینک رمان رو دریافت کنید