هدیه خبرنگار است و با پدر و نامادری و دختر نامادریاش زندگی می کند و از زندگی با نامادری و دخترش رضایت چندانی ندارد. اخیرا سر دبیر جدیدی با روحیه خشک و جدیای وارد دفتر مجله شده که تا حدودی محیط را مشوش کرده و در این بین رفتارهایی از خود نشان داده که سوء ظن هدیه را برای رابطه ناسالمش با دختر نامادریاش فراهم کرده اما…
هرگونه استفاده از جلد و متن کتاب به صورت زیراکس، بازنویسی، ضبط کامپیوتری، تهیه CD، نمایشنامه، فیلم¬نامه و استفاده
در سایت¬های مختلف بدون اجازه کتبی ناشر و مؤلف ممنوع است و در صورت مشاهده از متخلفان به
موجب بند۵ از ماده ۲ قانون حمایت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان تحت پیگرد قانونی قرار می¬گیرند.
در خانه سر و صدا بود. دعوا بین من و خواهر ناتنیام طناز که هیچوقت تمامی نداشت. طناز فریاد میزد:
ـ فکر میکنی چون سرکار میری مادر من باید اتاقت رو تمیز کنه؟
و من هم با عصبانیت فریاد میزدم:
ـ مگه من به مامانت گفتم اتاقم رو تمیز کنه؟
ـ وقتی تو تمیز نمیکنی مادر من مجبوره تمیزش کنه. بهتره اینو بدونی مادر من کلفت تو نیست.
ـ توام بهتره بدونی من از آدمایی که تو مسائل شخصی زندگیم دخالت میکنن متنفرم!
ـ بس کنید!
هر دو برگشتیم و چشمم به چشمان نامادریام ندا افتاد. با چشمان همیشه مرموز و مهربانش در حال نظاره ما بود.
ـ دعواهای شما دو تا تمومی نداره؟
ابروهایم هنوز درهم بود:
ـ همیشه طنازه که دعوا رو شروع میکنه.
نگاهش را این بار متوجه طناز کرد:
ـ من نیاز به دفاع تو ندارم خودم میتونم از خودم دفاع کنم.