قصه؛ قصه ی مهیج دلباختگی و مثلثی عشقی بس پر کشش و احساسی از دلدادگی دو مجنون؛ دو شیداست!
شرح روایتی واقعی و خیانتی خوفناک و غیر قابل باور از دل حقایق تلخ جامعه…
مادری سنگدل با دستانی آلوده به گناه و فروپاشی یک خاندان در دل تاریک زمان بدستان بی رحمش!
پدری مظلوم و رنجدیده سرافکنده از ریختن کوه آبرو و غیرتش؛ وامانده و درمانده بر این حادثه ی ناممکن و دردناک!
مردی از جنس مردانگی و غرور؛ پرده ی حیا بر کشیده بر بی عصمتی بی صفتان سیاه دل…
دخترکانی شاداب و مظلوم؛ زمین خورده ی زخم زبان مردمانی عقرب صفت و…
بزرگمردی جان فدا نشان گرفته از گذشته هایی نه چندان دور به نام حافظ الیار …
رمان یاغی میدان مشق قصه ای که پس از شروع خواندن تا اتمام رمان شوک زده آنرا تعقیب خواهید کرد!
سرآغاز کلام…
راوی: گندم
خودکار از میان انگشتانم لغزید و بروی دفتر افتاد!
بی حوصله قد صاف کردم و در حالیکه انگشتانم را باز و بسته می کردم که خستگی
شان در برود؛ تکیه به صندلی چوبین و قدیمی اتاقم دادم و نگاهم از پنجره ی
مه گرفته و بارانی اتاق به چراغ برق کم سوی کنار درب مجتمع افتاد.
کش و قوسی بخود دادم و نفس عمیقی کشیدم!
چشمانم مدتها بود که درخواست استعفاء داده بودند و میل خوب دیدن نداشتند.
و من همچنان امیدوار بودم که برایم کار کنند!
چندین بار پلک زدم تا توان مقاومت بیداری شبانه را داشته باشم!
سکوت اتاقم را تنها و تنها تیک تاک ساعت شماته دار قدیمی خانه شکسته بود و
گذر دقایق پوچی ام را مدام گزارش می داد!
عینکم را از روی چشم برداشتم و نگاهی گذرا به دسته های از کار افتاده اش
انداختم، چند لک کوچک برویش خودنمایی می کرد.
همانطور که مشغول تمیز کردن شیشه ی خط افتاده و کهنه ی عینکم بودم صدای
تلفن مرا از جا پراند!
..
لینک تهیه نسخه کامل رمان یاغی میدان مشق :
“روش اول خریداز طریق زرین پال”
روش دوم خرید از طریق کارت به کارت هزینه
اگه به هر دلیلی با خرید از طریق اینترنت با دو روش بالا مشکل دارید میتوانید مبلغ 28هزار تومن به شماره کارت زیر کارت به کارت کنید و بعد به شماره تلفن (۰۹۰۲۴۰۸۴۸۵۸) نام رمان رو اس ام اس کنید و لینک رمان رو دریافت کنید