دلارام سعادت که بخاطر تحصیلش اومده تهران و پیش خواهر و برادرش زندگی میکنه دوران خیلی خوبی رو داره میگذرونه
که سال آخر معلم ریاضیشون عوض میشه و یه معلم مردی وارد مدرسه میشه و با وارد شدن معلم جدید ماجراهای جالبی اتفاق میفته
ژانر: طنز، کلکلی، عاشقانه ،درام، پایان خوش
– آخه الآن میگه تو باز میخوای بری بیرون
+ باشه سریع برو بپرس پشت خطم
تند رفتم سمت دلناز. دلناز داشت پنجره رو پاک میکرد
من: – خواهر. میشه من امروز با بهار و رسپینا برم بیرون
– نه
– چراااا؟
– چون باید بمونی به من و دایان کمک کنی
– مگه من خدمتکارتونم
– نیستی ولی باید کمک کنی
با حرص گوشیمو گرفتم و گفتم:
– بهار، دلناز خانم میگه نه
+ ای باباااا. باشه من قطع کنم بابام اومد
– باشه کاری نداری. بعدا میزنگم
+ فعلا خداحافظ
واییییییییییی عالیهههه
بهترین رمانه
خیلی خشم اومد دست نویسندش درد نکنه
واییییییییییی عالیهههه
بهترین رمانه
متوسط بود به نظر من
عالیییی بود من که عا شق رمانش شدم
کدومه
رمان جایی هست بنظرم
میشه این رمان بدبد من خیلی خوشم آمده ممنون میشم
چطور میتونم جستجوی کاربر کنم؟
نمیدونم چی بگم هم خوب هم بد….
چرا نیس؟