به قلم سارینا بانو
ژانر: عاشقانه، طنز، پلیسی
خلاصه رمان: آتریسا یک دختر شیطون و مغرور، که سر دسته یک گروه پنج نفره تو دانشگاه هستش، آن ها دنبال کارهای هیجان انگیز و پر خطر هستن و معتقدن که با انجام این کارها به نحوی به مردم کمک میکنند.
از قضا در یکی از عملیات هایشان…
آیا دوست دارید که نتیجه اش را ببینید؟ که چه اتفاقی می افتد؟ پس تا آخر این رمان با ما همراه باشید.
ای خدا!
از دست این بچه ها آدرس یه کافه ای رو دادن که من اصلاً نمی دونم کجا هست.
من نمیفهمم کدوم آدم عاقلی از شش صبح زنگ میزنه که بگه ساعت سه ظهر پاشو بیا فلان جا.
خب آخه یکی نیس بگه رفیقای خل مشنگم این و یک ساعت قبل قرار هم میشه گفت آخه شش صبح!
حالا اون به کنار اصلاً چرا نباید بدونم کجا دارم میرم وقتی یه چیزی این وسط مشکوکه.
من آتریسا شریف هستم، بیست و یک سالمه و دانشجوی رشته معماریم، تقریباً جزء خانوادهای پولدار محسوب می شیم و توی منطقه متوسط از تهران زندگی میکنیم.
آهان بالآخره پیداش کردم، یه کافه دنج و شیک که توی یه خیابون شلوغ قرار داشت.
از پشت شیشه هیچی مشخص نبود ولی خب احساس میکردم تعطیله کلاً.
جلد دومش کی میاد؟؟
سلام،خیلی خیلی قشنگ بود،خسته نباشی
جلد دومش کی میاد؟؟
به زودی عزیزم
انشاالله به زودی
انشاالله به زودی
انشاالله به زودی