خلاصه:
ماهین با قلب مهربون و همهی ذوقِ زندگی و انرژی مثبتهاش، درد عمیقی رو از بچگی به دوش میکشه… . اون مثل بیشتر دخترها دنبال مد و ظاهر امروزیه، درحالی که داره روزمرگیهاش رو میگذرونه خیلی اتفاقی در محیط کار مذهبی قرار میگیره و روز اول خانمی اون رو بخاطر ظاهر امروزیش مورد قضاوت قرار میده، حالا این دختر نمیتونه بیتفاوت باشه و قطعاً با یکدامِ ظریف این قضاوت رو تلافی میکنه.
پن: ماهین، زیباروی دوست داشتنی
مقدمه:
شاد بود، از ابتدا تا انتهایش… .
اما لابهلای شادیهای هرروزهاش اوقاتش را تلخ کردند.
و شاید همین اوقات تلخیِ ساده بود که سرنوشتش را جور دیگری رقم زد. و امان از لجبازیهای کودکانهاش! شاید بهقول عزیزجان این دختر حالاحالاها قصد بزرگ شدن ندارد که عزمش را جزم کرده تا او را تسخیر کند، بله دخترک لجباز قطعاً در دام عاشقی گرفتارش میکرد! دلبریهایش فراوان بود اما در آخر چیز دیگری کار را تمام کرد.
دام دیگری
دامی از جنس خندههایش.
***
《فصل اول》
صدای خندههامون کافهی فسقلی و کم نور رو پُر کرد. تینا با ناخنهای کاشته شده و لاک قرمز خوردهاش نیشگون محکمی از بازوی نیمه ورزشکاری مهرنوش گرفت و بین خندههای بقیه غُر زد.
– جونم مرگ شده اومدیم یککوفتی بخوریم کتاباتو جمع کن از این وسط.
مهرنوش درحالی که با استرس به عقب و جلو تاب میخورد عینک مطالعهی گردِ فلزی به صورت استخونیش زار میزد، صفحهی کتاب رو تند ورق زد:
-توروخدا بذار بخونم غروب امتحان دارم.
صدای مردونهی سینا توجمو جلب کرد:
– ولش کن دختر این بچه اگه کوئیز زبانشو کامل نیاره از باشگاه محروم میشه.
دامی از جنس خنده هایت شامل دوپارت میباشد.خیلی هیجان انگیز و گریه دار.از یه جا به بعدش مخصوصا وارد فصل دوم میشه غیر قابل پیش بینی.خیلی حرصم در اومد از ماهین داستان از کارهایی که میکرد کله شق بود بعضی جاها میخواستم فوشش بدم بنده خدارو. در نهایت خواندن کتاب رو توصیه میکنم.
قشنگ بود
خیلی عالی بود