دانلود رمان عاشقانه ازدواج اجباری از یک انتقام شروع شد انتقامی که پسر قصه ما به خاطر اهدای قلب مادرش به مادر دختر قصه ما بهار شروع شد و این کینه باعش شد پسر قصه ما کامران برای جبران رنج خودش دست به این ازدواج بزنه و باعث اذیت خودش و بهار بشه .بهار یه روز که ازمدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیخونه ما طوری بود که پذیرایی و نشیمن یکی بود برای اینزدکه بری تو اتاقا باید ازونجا رد میشدی با کنجکاوی رفتم تو با دیدن دوتا پسر جوون که روی زمین نشسته بودن دیگه خیلی تعجب کردم
با شک نگاشون کردمو سلام دادم اونام با شک جوابمو دادن
سریع رفتم تو اتاقم و درو بستم باران کوچولوی من تو اتاق با لباسای مهدش
خوابش برده بود اروم بوسیدمش و لباساش و طوری که بیدار نشه در اوردم
تازه از مدرسه تعطیل شده بودم تو راه خونه بودم سرکوچه با سارا خدافظی کردم خونه ی ما یکی از نقاط پایین
شهر بود یه خونه ویلایی حیاط دار با دیدن bmw سفید رنگی که در خونه پارک شده بود تعجب کردم تو این محله هیچکی از این ماشینا نداشتم اونم ماشینی که جلوی خونه ما پارک شده باشه با تعجب رفتم تو خونه دو جفت کفش مردونه در خونه گذاشته بود در رو باز کردم ورفتم تو خونه ما طوری بود که پذیرایی و نشیمن یکی بود برای اینکه بری تو اتاقا باید ازونجا رد میشدی با کنجکاوی رفتم تو با دیدن دوتا پسر جوون که روی زمین نشسته بودن دیگه خیلی تعجب کردم با شک نگاشون کردمو سلام دادن اونام با شک جوابمو دادن سریع رفتم تو اتاقم و درو بستم باران کوچولوی من تو اتاق با لباسای مهدش خوابش برده بود اروم بوسیدمش و لباساش و طوری که
عالیاولشبهنظرمییومدفقطبرایپولباشه
ولینهبرایانتقامبودانتفاممادرشولیبعد
پسره.عاشقششدواقعی مناونجایی که
دزدیدنشخیلیناراتشدم
البتهخداروشکرکامراننجاتشداد.
لادندختره………..حقشبودپلیسگرفتش
عالیاولشبهنظرمییومدفقطبرایپولباشه
ولینهبرایانتقامبودانتفاممادرشولیبعد
پسره.عاشقششدواقعی مناونجایی که
دزدیدنشخیلیناراتشدم
سلام من کتاب این رمان رو میخوام از کجا میتونم تهیه کنم؟
سلام واحترام
من استاد زبانشناسى فارسى، دانشگاه ازهر مصر… مى شه مجوز ترجمه ى ونشر دو رمان (ازدواج اجبارى) و(ماموریت) رو به زبان عربى دریافت کنم؟
سلام استاد لطفا به شماره واتس اپم پیام بدین 09024084858