خلاصه کتاب:
آرام دختر خانوادهای که پدرش هیچوقت درکش نمیکنه و همیشه باید تصمیم خودش باشه و اینبار با خودخواهی میخواد با پسر شریکش ازدواج کنه بهخاطر صلاح پول و شرکتش وقتی ماجرا رو با عشقش در میان میذاره خانوادهی مادرش که سالها پیش طردش کردند و پیدا میکنه و فراریش میده خواستگارش از سوگند دوست صمیمیش اتو میگیره و مجبورش میکنه با عشقش طوری هماهنگ کنه که فکرکنه بهش خیانت کرده وهمین هم میشه و بهخاطر غرورش که خورد شده با پسره ازدواج میکنه طی زندگی میفهمه که عشق واقعی یعنی چی و با ساسان خوشبخت میشه اما حیف چرخ روزگار ناسازگاره و زمانی که نمیخوایم عزیزهامون رو ازمون میگیره
خلاصه کتاب:
ادواردو ایتزو بازیکن تیم یوونتوس به لیگ ایران ملحق میشه تا هدفی فراتر از قهرمانی در سری آ رو دنبال کنه. این هدف
در گرو افشای رازهای تاریک خانوادهی النا رهنما، خواهر دروازهبان تیم رخش تهرانه ولی آیا ادواردو فقط یه بازیکن سادهاست؟ چه چیزی باعث شده که کشورش رو رها کنه؟
بخشی از رمان:
- نمیتونی به بابات بگی جورش رو هم بکش!... ایتزو نیستم اگه تو رو سرجات نشونم.
صدای اون که میاومد یعنی صدای من هم میرفت دیگه بلند گفتم: ببخشید آقای ایتزو منظور شما من که نیستم؟
چندثانیه سکوت حاکم شد. صدای مرددش اومد: النا؟!
- خانم هم بندازید تنگش!
دانلود رمان به سرخی لبهای یار
اثری دیگرازفاطمه بامداد
با حرص چنگالم رو توبرش بزرگی از کیک شکلاتی فروکردم و به طرف دهنم بردم وهمه ارو تودهنم گذاشتم طعم شیرینش مثل دنیابودبرام مثل بهشت بالذت مشغول خوردن کیکم بودم که کیانا گفت
_بسه یلدا ترکیدی بسه
باحرص نگاهش کردم
_چی میگی تو
چشماش رو درشت کرد
_مثل گاو افتادی به جون هرچی که دم دستت میاد ازوقتی نشستیم توکافه سه تابرش بزرگ کیک خوردی مگه جاروبرقی ای یکم به خودت فکرکن
نگاهش کردم راست میگفت حق داشت ازوقتی ...
داستان کوتاه حال بد هم دیگر نباشیم
از همون بچگی شنیدم که میگفتن مسخره کردنِ آدم ها اصلا کار خوبی نیست و خدا برامون گناه می نویسه!
من دوم ابتدایی که بودم که تو چهارشنبه سوری افتادم تو آتیش.. دست راستم سوخت و انگشت کوچیکم قطع شد!
بعدا با لیرز جای سوختگی کاملا رفع شد اما دیگه انگشت کوچیکم رو نداشتم!
زمان جلو و جلوتر رفت تا اینکه بعد از دیپلم رفتم کلاس خیاطی.. اونجا یه خانومی منو دید و بعد از چند روز ...
داستان کوتاه مثلا خوشبختی
داستانک #مثلـا_خوشبختـۍ
#ا_اصغرزاده
هفتده سالم بود که عاشق شدم.. عاشقِ یه پسر همه چیز تموم که چشم همه دنبالش بود، بی دروغ!
خوشگل.. خوش تیپ، آقا، خوش رفتار و ... در آخر دکتر! یا نه نه.. آقایِ دکـتر!
سه سال تو خودم حبس کردم این عشقو تا بالاخره پاپیش گذاشت!
پونزده سال ازم بزرگ تر بود و این شد یک بهانه ی خیلی عمیق دستِ بابام اما من عاشق بودم.. عشق که این حرف ها حالیش نبود!
یک سال تمام هر دو خون ...
دانلود رمان گناهکاران ابدی از کیانا بهمن زاد
بنده یه پسر شوخ و شرم یه پسر میشه گفت سربه هوا اما خیلی جدی و رک با چشمام میتونم خیلیارو طلسم کنم و مقابل خودم به زانو دربیارم با توانایی هایی که داشتم بیشتر شبیه یه پسر جنتلمن جذاب و قدرتمند بودم البته بنده شوخ و شر بودنم تا قبل از اینکه بعضیا وارد زندگیم بشن و عین یه بختک روی زندگیم بیفتن ادامه داشت شوخ بودنم جاشو به مبارزه و شر ...
دانلود رمان ویتامین AD
➢ این رمان اختصاصی انجمن رمان های عاشقانه می باشد و توسط اُمِگا نوشته، ویراستاری، طراحی و تهیه شده است.
➢ هرگونه کپی برداری و تولید محتوای الکترونیک و غیر الکترونیک از این اثر بدون اطلاع نویسنده شرعا حرام و پیگرد قانونی دارد. شخص خریدار صرفا اجازه استفاده از محتوای تولید شده را می خرد و حق انتشار آن را ندارد.
مقدمه:
نقاشی را دوست دارم
گلها را درون گلدان میکشم
نمک را در نمکدان میکشم
ماهی را در ژرفای دریا میکشم
آب را ...
داستان کوتاه دختر
بنـــــام حق
داستان کوتاهِ #دخــــــــــــتر
ا.اصغــــرزاده
_ _ _
من زینب هستم، دختر زنی که خیلی عذابم داد بخاطر دختر بودنم، بخاطر دختر بودنم!
تا شونزده سالگی عین یک کلفت تو خونه اش کار کردم و شونزده سالگی به زور شوهرم داد.
دخترم که دنیا اومد یه سر بهم نزد اما شنیدم که گفته بود "دختر زاییده، الماس که نزاییده! خودش چی بود دخترش چی بشه!"
دخترم بزرگ و بزرگ تر شد.. خدا هزار مرتبه شکر شوهرم آدم خوبیه، با خدا و مهربون.. دخترم که ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.