قصهی روزی روزگاری عشق، عاشقانهی بیحد و مرز پسر قصه(البرز) به دخترعموشه که از کودکی برای برادر البرز انتخاب شده. البرز مردی بیباک، باهوش و جدیه، اما این عشق رو به خاطر بیقاعدگیش سالها تو قلبش پنهون میکنه، تا اینکه دست تقدیر بستری رو فراهم میاره که البرز دیگه نتونه خودخوری کنه و حرفهای توی سینهش لبریز میشه. اینجای قصهست که اتفاقهای پر فراز و نشیب و پیچیدهای براشون رقم میخوره، که رازش قصهی عاشقانهی دیگهای رو رقم میزنه در زمانی دیگر… قصهی روزی روزگاری عشق دیگر…
پ ن: قصه در دو زمان متفاوت اتفاق میافته؛ زمان گذشته و زمان حال. که این دو زمان با راز بزرگی به هم متصلند و باید کاراکترها برای کشف این راز قصه رو با ماجراهای خاص خودشون بشکافند.
لیوان را مقابلش گذاشتم و نگاه البرز رویم نشست:
– سهراب هیچوقت آدم لایقی نبود. مخصوصا در رابطه با تو.
– میشه دیگه حرف سهرابو نزنی؟
– اذیت میشی؟
مثل خودش بیپرده در چشمهایش زل زدم:
– دنبال چی میگردی؟
لبهایش با آرامش کشیده شدند و به غذایم اشاره کرد:
– بخور.
بیحرف شروع به خوردن کردم. اما چه خوردنی! انگار قاشق قاشق زهرمار به حلقم میفرستادم و با درد فرو میخوردم. در سر البرز هر چه بود خوب نبود. نگاه و رفتارش قلبم را به تقلا میانداخت و نفسم را بند میآورد.
غذایش تمام شده بود ولی چشم از شمردن تعداد قاشقهای من برنمیداشت و از دور سفره عقب نمیکشید. جرعهای دوغ نوشیدم و مشغول جمع کردن سفره شدم.
– نمیخوایش. هیچوقت نمیخواستیش.
دستم روی سفره از حرکت ایستاد و سرم تا چشمهایش بالا آمد.
– وسط همین نخواستنت شدی برام درد بیدرمون.
آب دهانم را فرو خوردم. این طرز نگاه البرز بوی تند خواستن میداد؛ اینطور وحشی و اخمالود زل زدنش.
– باهام ازدواج کن مستانه. سهرابم میره پی دل خودش.
بومب! شلیک کرد. بالاخره انگشتش را که از لحظهی ورود روی ماشه بود را فشرد و درست وسط مغزم شلیک کرد. بهخدا البرز دیوانه شده بود.
– عهدشکن کس دیگهست، من گردن بگیرم؟
– اگه انگشتت روی انتخابت بشینه، دیگه هیچی مهم نیست. مثل من که پی انگ ناموسدزدی رو به تنم مالیدم که اینجا روبروت نشستم و طالبتم. اونم ناموس برادر!
– دیوونه شدی البرز! چطور اینقدر راحت میگیری همه چیو؟
ببخشید من پولو واریز کردم کی لینکش رو میفرستید ؟؟
سلام برای دریافت رمان اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین 09024084858
سلام برای دریافت رمان اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین 09024084858
سلام برای دریافت رمان اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین و لینکشو دریافت کنین 09024084858
سلام من پول و واریز کردم ولی لینک رمان رو نتونستم دریافت کنم
سلام برای دریافت رمان اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین 09024084858
سلام برای دریافت رمان اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین 09024084858
سلام برای دریافت رمان اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین و لینکشو دریافت کنین 09024084858
سلام اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین لینکشو براتون بفرستم 09024084858
سلام اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین لینکشو براتون بفرستم 09024084858
سلام وخسته نباشی رمان طعم شکلات برامبفرستین
سلام اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین لینکشو براتون بفرستم 09024084858
منم انلاین پرداخت کردم اما برام نمیاد
سلام برای دریافت رمان اسم رمان رو به شمارم اس ام اس کنین 09024084858
قلمی شیوا رسا دلنشین
قلم خانم بیگدلی رو از دست ندید
عالی،عالی،عالییییی
انگا به تماشای یه فیلم نشسته بودم. کامل تو فضای قصه بودم. این از ویژگی های ناب قلب خانم بیگدلیه.جوری توصیف میکنن که نه زیاده نه کم،کامل میتونی خودتو توی فضای قصه ببینی و لذت ببری.
بی نظیییییر،قلم عالی،تصویر سازی عالی،مثل بقیه کاراشون
قلم خانمبیگدلی دیگه معلومه.بسیار عالیست این رمان
قلمی شیوا رسا دلنشین
قلم خانم بیگدلی رو از دست ندید