توجه توجه!
یه رمان داریم چه رمانی!
کاملاً تخیلی و عاشقانه با موضوعی جدید!
یه دختر هم داریم چه دختری!
شیطون، بی پروا و سربه هوا، پاش بیوفته شجاع و دلیر، اما در هر شرایطی قلب اش زود تر از عقل اش تصمیم می گیره!
یه پسر هم داریم که خب…همچین هم پسر نیست!
یه مرد گنده و عجیب، گرچه دختر رمان هم عجیبه ولی مرد عجیب تر، چرا؟
من هم نمی دونم!
دختر قصه مون یه دورگه است، نه یه دورگه ی ساده، یه چیزی عجیبی که هر کسی چنین دورگه ای نیست!
شب آرا تو دانشگاه دو رگه ها درس می خونه، همه مثل خودش ولی با قدرت های متفاوت، هیچکدوم از افرادی که اون جا هستن پدر و مادر خودشون رو ندیدن و پری ها اون رو ها رو بزرگ کرده.
( قبل از شروع رمان یک نکته رو می خواستم بگم، این رمان تخیلی هست و خصوصیات موجوداتی که نام برده می شه شاید وجود نداشته باشه و البته خودشون! )
با احتیاط چند قدم به جلو برداشتم، ضربان قلبم به خاطر ترس و استرس به شدت بالا رفته بود، بزاق دهنم هم کاملاً خشک بود، لپ کلام حال خوبی نداشتم!
هوا تاریک بود و با هر قدمم صدای برگ های خشک شده رو به خوبی می شنیدم، ضربان قلب من و صدای برگ ها تنها صدا هایی بودن که شنیده می شدن!
همون لحظه صدای تکون خوردن چیزی رو از طرف بوته ها شنیدم و به شدت به سمت اش برگشتم، خشک شده بودم و نمی تونستم حرک کنم، یعنی چی می تونست باشه؟
جلد دوم کی میاد ؟
سلام لطفا جلد دوم هم بگذارید رمان خیلی خیلی قشنگیه بی صبرانه منتظر جلد دوم هستم
جلد دوم کی میزاری بی صبرانه منتظرم